گروه چت داستان

109 عضو

ولی میگم دقت کردین هیچی در مورد اهورا نمیگه؟

1403/10/03 14:55

چ زود فراموشش کرد...

1403/10/03 14:55

گفتم ک من؟؟

1403/10/03 14:56

ندیدم حرفتو

1403/10/03 14:56

یکم قبل میخوندم توجهمو جلب کرد

1403/10/03 14:56

اون موقع ک میخواست خودشو بندازه ب ساسان

1403/10/03 14:56

یسراهورا بچم

1403/10/03 14:56

از وقتی رفته از عمارت هیچ حرفی در مورد اهورا نزده

1403/10/03 14:56

دقیقا

1403/10/03 14:57

نمیتونم جداشم ازش و فلان

1403/10/03 14:57

حالا هیچ

1403/10/03 14:57

طفل معصومو کرده بود اهرم فشار ک بمونه تو عمارت

1403/10/03 14:57

حالا دوتا مهریه گرفته کیفش کوکه کسی جلو دارش نیست اهورا کیلو چنده😏

1403/10/03 14:57

اینم ک زبون دراورد بخاطراینکه این همه اموال داره و اینکه فهمید نعیم میخوادش

1403/10/03 14:57

اگه پول نداشت برمیگشت باساسان

1403/10/03 14:58

آره 😏

1403/10/03 14:58

خیلی طولانی شد داستان

1403/10/03 15:02

من ک دوست دارم تموم بشه

1403/10/03 15:02

مارو گا ییده این ساغر

1403/10/03 15:02

جذابیت ک سبحان داشت بیشتر دوس داشتم

1403/10/03 15:02

منم

1403/10/03 15:03

کیا پروا دنبال میکنن چطوره داستانش

1403/10/03 15:03

چرت و پرت

1403/10/03 15:03

من تافعلا ک قشنگع

1403/10/03 15:03

اندازه ساغر جذاب نیس

1403/10/03 15:04