گروه چت داستان

109 عضو

نمی‌دونم چرا اونجا احساس غریبی میکنم
باورت میشه😂😂😂
فکر میکنم اونجا بی *** و کارم اصلا نمیتونم بیام توی بحثاشون
ولی اینجا خیییییلی راحتم اسم همه چیز رو میارم و راحت حرف میزنم

1403/10/03 19:09

الی بدو اونوراب پارتهای آخرملودی روداره میزاره دیگه قسمت آخرشع بدو من رفتم🏇

1403/10/03 19:10

دقیقامنم همینومیخاستم ظهربگم یادم رفت حالا بدوبیا بدو قسمتای اخرشه🏇

1403/10/03 19:11

دختره رو خوابوندم
تا خوابه خونه رو یک جمع و جوری کنم بعد میام میخونمش

1403/10/03 19:12

فقط خدا کنه ملودی زنده باشه😓

1403/10/03 19:12

نرو وایسا من اومدم اون همه عجله کردم

1403/10/03 19:13

اشتباه پارت گزاری شداز252بازگزاشت

1403/10/03 19:13

اره دیگه بعدمرگ سبحان تحمل اینودیگه ندارم من یکی😂😭

1403/10/03 19:13

بچه ها ساغر میدونید شده مثل کی حبیب تولیسانسها هرکس ومیدید به خودش میگرفت 🤣🤣

1403/10/03 19:29

دقیقا

1403/10/03 19:31

همزاد حیبیه

1403/10/03 19:31

والا هردفع عاشق یکی میشه

1403/10/03 19:34

فقط حیف سبحان که از دستش داد

1403/10/03 19:34

باخاطر این ساسان لاشی

1403/10/03 19:34

دقیقا

1403/10/03 19:34

بخاطره چ آدم کثیفی

1403/10/03 19:34

من موندم چجوری دلش واسه پسرش تنگ نشده

1403/10/03 19:36

اره اصلا یادش نمیکنه،بیشتر دنبال مردهای دورو برشه

1403/10/03 19:37

ولی خوشبحالش خیلی پولداره😂😂

1403/10/03 19:38

الا چش میخوره باز

1403/10/03 19:40

تا میگیم خوشبحالش ت زندگیش ریده میشه😂😂😂

1403/10/03 19:41

خودش میرینه...بااین کاراش😂😂

1403/10/03 19:42

خیلی دوسش داشتم عکس ساغرو میدیدم

1403/10/03 19:44

چقد قشنگه ک همه عاشقش میشن

1403/10/03 19:45

ب زیبایی من نمیرسه😑😂😂

1403/10/03 19:51