گروه چت داستان

109 عضو

اونموقع میگفتی خدالعنت ساسان ک عقدش بهم زدحالامیگی خدابیامرزه نعیم ک عقدش بهم زد😳

1403/10/06 14:58

😟😟حواسم ب این چیزا هست

1403/10/06 14:58

بله اما فک کنم فقط در حد حرف بوده ن جنسی

1403/10/06 14:58

مام

1403/10/06 14:58

👍

1403/10/06 14:59

ولکن ساسان رو از اول خوشم نیومد ازش
ولی نعیم حیف گیر اون تلما و ننه وحشیش بیفته😂😂😂

1403/10/06 14:59

ای بابا

1403/10/06 14:59

چن سالته

1403/10/06 14:59

واقعا
اما حیف ساغر. هم سگ خورش کنه😃😃😂

1403/10/06 14:59

اصلا به کارآگاهمون نمیخوره کم حرف باشه 😂

1403/10/06 14:59

دیگه اولش حرفه کم کم جلوتر میرن

1403/10/06 15:00

واسه تعریف طلا ها فهمیدم ساغر هم کم کرم نداره😂😂😂

1403/10/06 15:00

چه طلااااااااایی خریدن لاشی ها
خدا کنه آصفه طلاها رو پس بگیره ازشون😖😂

1403/10/06 15:00

خودم دیگه برام مهم نیست منم باهاش حرف نمی زنم قربون صدقه اصلا واسه نزدیکی هم پیش قدم نمیشم😌😌😌

1403/10/06 15:01

کادوی عروسه فک‌نکنم الان دست خانواده عروس باشه،احتمالا موقع عروسی میدن

1403/10/06 15:01

چیزی نبردن که

1403/10/06 15:01

اینجوری که زندگی نمیشه،باید مشکل رو پیدا کنی حل‌کنی

1403/10/06 15:01

دقیقامنوشوهرم ولی اوندبزورمیگه بایدتوهم پیشم درازبکش نگاه کنی بام😕

1403/10/06 15:01

این نعیم پد سگ داره میخواد ارث نده بهشون طلا میده

1403/10/06 15:02

🤣ن من خودم میرم یوتوب دوس دارو

1403/10/06 15:02

باید جدا بشیم که خانواده ها نمیزارن 😊😊😊

1403/10/06 15:02

👌

1403/10/06 15:03

اینجوری که مزه نمیده🙁

1403/10/06 15:03

باشه حرفوبپیچون😂😂

1403/10/06 15:04

چرا دیگه میام اینجا ول می چرخ ام
😂😂
همین که دعوا نکنیم من اوکی ام😎😎

1403/10/06 15:04