گروه چت داستان

110 عضو

اونم چهل هفته بود منتظر بود بچش بیاد ک میخاس بره ی جا خونه فامیل شوهرش گف بزا ی سر بزنیم بیمارستان ببینم شاید بچه اومد یهو میرن داخل میبینن اصلا بچه داره خفه مبشه و جون میده

1403/10/06 22:53

خونریزی هم داره

1403/10/06 22:54

زود زنگ دکتر زدن دیگ قرار بوپ دکتر صبخ بیاد بخاطر من دیگ دکتر اومد و

1403/10/06 22:54

نه در حد لکه بینی

1403/10/06 22:54

واای خدا بخیر کرده

1403/10/06 22:54

ما رو تو نیم ساعت عمل کرد

1403/10/06 22:54

آها
الان شوهرت کیف میکنه😂

1403/10/06 22:54

هیچی تاجیک😂
عروسی برا حنابندون لباس محلی میپوشیم

1403/10/06 22:55

اونو ول کن خودم حال میکنم🤣🤣

1403/10/06 22:55

ما همینطور
گفتی کجای فارسی؟
من دارابم

1403/10/06 22:55

خوش بگذره😂😂

1403/10/06 22:55

ار‌ه بچ مدفوع کرده بود و داشته از اون میخورده و همس هم. تحت نظر بود

1403/10/06 22:55

من قره‌بلاغ‌هستم
نزدیک هسیم بهما

1403/10/06 22:55

فک کنم شکمش عفونت کرده بوپ

1403/10/06 22:55

آخی

1403/10/06 22:56

رفتین

1403/10/06 22:58

چرا هنوز پارت نزاشته ساغر رو😢

1403/10/06 23:05

کی رفتی ؟هزینش چقدرشد؟؟

1403/10/06 23:05

بزار دیکه خواهر

1403/10/06 23:10

وقته خوابمون شد

1403/10/06 23:11

پارسال هزینش 9 ملیون

1403/10/06 23:12

دوتا طبیعی اوردم بعدش عمل کردم

1403/10/06 23:12

الان اومدم اینجا با 650 تا پیام😬

1403/10/06 23:12

خیلی زر زر میکنن🤣🤣🤣

1403/10/06 23:13

😂

1403/10/06 23:13