گروه چت داستان

76 عضو

ناااااااامرد

1403/10/09 12:05

دیدی نعیم چقد پسته

1403/10/09 12:05

بازم ساسان

1403/10/09 12:05

بابا گفتم آخر رمان ی شانس میاره اما ن

1403/10/09 12:05

ساسان هم پسته

1403/10/09 12:05

نخیر

1403/10/09 12:05

فقط آدم خوب این داستان سبحان بود

1403/10/09 12:05

😫😫

1403/10/09 12:05

اون سر دسته نامرد هاست😟

1403/10/09 12:05

من برم
حالم بده
خییییییلی حالم بده
فکر کردم نعیم جای سبحان رو می‌تونه بگیره برام 😖

1403/10/09 12:06

اونم واسه ساغر خوب بود واسه شکیلا نامردی کرد

1403/10/09 12:06

ترررر

1403/10/09 12:06

مگه تو میخاستی شوهر کنی بهش😂😂

1403/10/09 12:06

ازاولم ازنعیم‌خوشم نمیومد

1403/10/09 12:06

دقیقا قدر ندونست‌ زد رید تو زندگیش ساغر 😕

1403/10/09 12:07

بازم ساسان مرد بود بگه نزدیک ام نشو زنم نشو

1403/10/09 12:07

اره باباگربه خودشو اویزونش کرد وگرن اون گفت بهش

1403/10/09 12:08

ریدم تو مردونگیش ک با زنداداشش رو هم ریخته بود

1403/10/09 12:14

اه اعصابم خورد شد

1403/10/09 12:14

ینی چی آخه

1403/10/09 12:15

ب هم ریختم کلا
چرا یه رمان باید انقد تاثیر کنه روروح و روان آدم

1403/10/09 12:15

ن بابا دیگه مسخره شد

1403/10/09 12:15

ازنعیم ک دیگه طلاق فکرنکنم بگیره بخاطرحرف مردم

1403/10/09 12:16

بعدم نعیم و دوس داشت

1403/10/09 12:16

آره
نمیگیره

1403/10/09 12:17