گروه چت داستان

109 عضو

چون اصن جاشو ندیده

1403/09/15 09:51

وا من که خودم شستم چ کاریه

1403/09/15 09:52

🤣🤣🤣این سم نی نی پلاس بوده

1403/09/15 10:06

هاشم *** شور🤣🤣🤣🤣

1403/09/15 10:06

شایدم کار حمیراست

1403/09/15 10:13

خانواده داغونی هستن، آدم از دور این خانواده ها رو میبینه میگه به به ولی از درون همه خیانت کار حسود بی بندبار
وای مغز آدم سوت میکشه

1403/09/15 11:06

جریان چی بوده؟

1403/09/15 11:10

منم میگم زیر سر حمیراس

1403/09/15 11:10

وااای خداکنه واسه بچه ساغر مشکلی پیش نیاد

1403/09/15 11:34

شکیلا

1403/09/15 11:35

چرا از زندگی شکیلا جزئیات کمی گفت

1403/09/15 11:35

😂

1403/09/15 11:35

ما ب جزییات بیشتری عادت کرده بودیم

1403/09/15 11:35

کاش از شب اول عروسی عارف شکیلا
بیشتر توضیح می‌داد اون دفعه که همش بغض و ناراحتی بود

1403/09/15 11:37

خب حالا صبرداشته با

1403/09/15 11:51

داستان از زبون ساغره
ازدواج قبلیش حضور داشت خودش ک تعریف کرد این یکی نبوده ک

1403/09/15 12:02

خب خداروشکر شکیلا سروسامون گرفت

1403/09/15 12:10

تاباقیه داستان

1403/09/15 12:10

وای این قسمتشو دوست داشتم به دلم نشست الهی شکر که شکیلا خوشبخت شد

1403/09/15 13:13

پس چرا تموم نمیشه

1403/09/15 13:15

این داستان آخرش معلوم نیست چیه اصن

1403/09/15 13:15

.به نطرم زندگی ساغر خراب میشه

1403/09/15 13:32

نه

1403/09/15 13:33

اما شکیلا خوشبخت

1403/09/15 13:33

خانما من بیمارستانم سقط کردم دیشب

1403/09/15 13:33