گروه چت داستان

109 عضو

واییی ساغر رید

1403/09/17 10:48

ساغر هم رید ک 😐

1403/09/17 10:48

ترزدساغر

1403/09/17 10:49

😐

1403/09/17 10:50

با این ساسان کو..نیش

1403/09/17 10:50

یعنی خاک توسرش ک سبحان ب این خوبی بازم ب ساسان فک میکنه

1403/09/17 11:18

👍👍

1403/09/17 11:19

من بودم از ساسان متنفر میشدم با این کاراش

1403/09/17 11:21

خوشی زده زیر دلش

1403/09/17 11:21

ای کاش زود شب شه

1403/09/17 11:23

😁😬

1403/09/17 11:23

ولی فک کنم اخرش مال همن ساسان وساغر

1403/09/17 12:01

😂😂

1403/09/17 12:11

واای😬فک کنم زندگی ساغرم مث کیومرث وشکیلاشه خدالعنت کنه ساغروباساسانش، بی لیاقت

1403/09/17 12:15

ساغر با خواباش تر زد تو همه چی😫😫😫

1403/09/17 12:29

فقط امیدوارم بخشی از خوابش نباشه چون حرص خوردمااا

1403/09/17 12:41

یا خودااااااااااااا

1403/09/17 13:11

چرا اینجوری شد

1403/09/17 13:11

واااااای خاکتوسر ساغر

1403/09/17 13:11

ب نظر من سبحان باید تمام این اتفاقات و حرفارو سنجیده باشه.بدونه ک همیشه همین حرفا شاید باشه نباید یهو جا بخوره و براش تازگی داشته باشه

1403/09/17 13:29

چون اون میدونست ساغر ساسانو میخاد.اون خودشو انداخت بین اینا و ساغرو گرفته

1403/09/17 13:30

باید براش طبیعی باشه دیگه

1403/09/17 13:30

نباید ک یهو شوکه بشه یا بخاد اذیت کنه ساغر رو

1403/09/17 13:31

اینجاش یکم غیرطبیعیه

1403/09/17 13:31

نصف پارتم ک رفت واسه خواب ساغر

1403/09/17 13:31