گروه چت داستان

110 عضو

مامانم
مامان بزرگم خاله هام خاله های مامانم
همه وسواس دارن
تو یسریا شدیده
مثلا منو مامان بزرگ مامانم و یکی از خالهای مامانم شدیده

1403/10/15 20:40

اوه اوه

1403/10/15 20:40

منم باید برم دکتر
چون زیادی ریلکسم😂

1403/10/15 20:41

ن بابا هر چیم دارو میخورم انگار ن انگار خونه باید دسته گل باشه اصلا مغزم نمیکشه حتی ی دونه لیوان شسته شده تو ابچکان بمونه سریع باید بزارم تو کابینت

1403/10/15 20:41

کاش عکس لعنتی درست می‌بود
می‌فرستادم ببینین همسر با املت چه سفره رنگینی پهن کرده😂😂😂

1403/10/15 20:41

اووووووووووو خیلی سخته که😫

1403/10/15 20:41

هروز صبح قبل سرکار کاااامل خونرو دستمال
طی
جازو بزنم آشغالارو جمع کنم بعد برم

1403/10/15 20:41

خیلی

1403/10/15 20:41

نوش جونتون عزیزم

1403/10/15 20:42

ای بابا 🙁

1403/10/15 20:42

من برم شام 🖐

1403/10/15 20:42

خونمونم وسیلهامون زیاده مثلا ماچهار سته عسلی داریم
کنسول
بوفه میز وسطا میز غذا خوریا ویترینا😂همرو هروز باید بزنم نزنم استرس میگیرم عصبی میشم

1403/10/15 20:42

چه سخت😕

1403/10/15 20:58

حیییف

1403/10/15 21:00

وووووووی خیلی سخته که 😟

1403/10/15 21:05

آدم باید برای دل خودش کار کنه
من برای دل خودم و آرامش خودم تمیزکاری میکنم 😁
وقتایی که حس نداشته باشم اصلا سخت نمی‌گیرم مثل الان که خونه ترکیده و وسط یه عالمه اسباب بازی و بالشت و بهم ریختگی نشستیم و فیلم میبینیم

1403/10/15 21:06

😂😂😂

1403/10/15 21:06

سلام

1403/10/15 21:14

خوبید

1403/10/15 21:14

یعنی اگه ساسان و بکشه حلالش نمیکنم

1403/10/15 21:15

باید اعدام شه

1403/10/15 21:15

پریسادکجایی

1403/10/15 21:15

امشب بیست سی تا پارت بذار

1403/10/15 21:15

من تحمل این گستاخی نعیم و ندارم

1403/10/15 21:15

من ک رضایت بده نیستم 😏😏😏

1403/10/15 21:15