من رفته بودم بیمارستان بستری بشم ی عروس با مادرشوهرش اومده بود تو نوبت سونو بودیم رفت سونو دختره اومد گفتن بندناف دو دور دور گردن بچه س زایمان طبیعی نمیشه بکنه باید استراحت کن این چند هفته آخر و ک ی وقت مشکل پیش نیاد مادرشوهر ی قیامتی کرد کغلط کرده بخوابه باید راه بره کار کنه باید زایمان طبیعی کنه هی دکتر میگفت نمیشه اون میگفت باید طبیعی بزا فک کن ی همچین اتفاقی پیش بیاد براش چ میخواد بکنه بیچاره عروسه لال هیچی نمی گفت
1403/08/29 23:05