اره یکم،ریز،بود

من بچم دو وپونصد بود پاره شدم گشادشدم

😐من زیز تر بود پاره شدم

😐خداکنه برامن بخیه بخورم

والا بخیه هم خوردیم گشاد شدیم 😂😂

برا من الان اون چین ها داخلش بیرونه تقربیا
برا ترمیم هم چون بخیه میخواد اصلا دلم نمیخواد برم

منم زایمان اولم طبیعی بود بچم 2کیلوو 850 گرم بود بخیه فقط دوتا خوردم اصلا هم گشاد نشدم😂😂😂 زایمانمم عالی بود ساعت 4 ونیم دردام شروع شدن دوساعت بعدش یعنی ساعت 6 ونیم زایمان کردم

بعداز چندساعت هم بلندشدم خودم تو بیمارستان کل کارهامو کردم خداشاهده مامان و خواهرم خاستن بمونن برا همراه نزاشتمشون.فرستادمشون خونه چون واقعا اوکی بودم و هیچ مشکلی نداشتم

ولی زایمان دومم یه دانشجو دست کرد داخل بدنم کیسه آب بچمو کامل پاره کرد در حالی که هنوز وقت زایمانم نبود مجبور شدن ببرنم سزارینم کنن

سزارینم هم عالی بود بازم بعد از اونکه اومدم خونه خودم کارا خودمو کردم اصلا هیچ مشکلی و دردی نداشتم

خلاصه من هم تجربه طبیعی دارم هم سز. از هردو روش زایمان راضی هستم.فقط بدن با بدن فرق داره

هم عروسم بچه اولشو با 30 ساعت درد به دنیا آورد ولی بچه دومش یه ساعت طول نکشید زایمان کرد.حالا فاطمه جان شما هم امیدت به خدا باشه .خدا *** بی کسونه.ان شاالله که زایمان خوب و راحتی داشته باشی گلم

🤦‍♀️🤦‍♀️چندسالت بود؟

اکثرا میزنن چون نزنن خیلی خطرناکه طرف خیلی ماهر باید باشه

چجوری؟؟؟

🤕پاره شدی باز میری طبیعی

😐😐مگ با دست پاره میکنن؟

والله نمیدونم دستش بود یا یه تیغ برد داخل

فقط اینو میدونم گفت الان کیسه آبتو پاره میکنم سریع زایمان میکنی من احمقم هیچی نگفتم

بعد تو یه لحظه چنان وحشتناک آب و خونابه ازم ریخت که داد زد وضعیت این خرابه بندناف بچش دور گردنش پیچ خورده

شاید باورتون نشه به امام حسین قسم دستش همینطوری داخل بدنم بود بندناف بچه رو گرفته بود که بچه خفه نشه همه پرستارا و ماماها دور سرم جمع شدن بهش گفتن بندنافو ول نکنی دیگه خودشون بلندم کردن به حالت سجده گذاشتنم دستگاه مال قلب بچه رو هم یکیشون رو شکمم گرفته بود با عجله بردنم اتاق عمل

دست اون داخل بدن من بود تا دکتر بیهوشی و دکتر سزارین که اومدن عملم کنن.دانشجوهه هم التماس میکرد به دکتره میگفت زود عملش کن گناه داره بچش نمیره.دکتره هم خیلی بداخلاق بود باهاش دعوا کرد گفت به تو ربطی نداره شدی کاسه ی داغ‌تر از آش.نمیدونست که پرستاره خودش خنگو زده و پاش این وسط گیره

منم اون وسط میگفتم مامانمو شوهرم پشت بخش زایمان طبیعی منتظرن برین اونا رو بیارین ازشون رضایت بگیرین😂😂😂دکتره گفت رضایت اونا بخوره تو سرت تا اونا رو بیاریم بچت مرده

خلاصه عملم کردن میرن به شوهرم و مامانم میگن از تو بخش تختی بیارین دم در اتاق عمل برا مریضتون. مامانم میترسه میگه چرا اونجا میگن کاری نداشته باش تخت بیار بیا

شوهرم وقتی میبینه من یه طوریم میپرسه این چرا اینجوریه میگن میخاستی چه طور باشه تازه به هوش اومده