منم کسی پشتم نبود ترس داشتم چون بزور عروسم کرده بودن طوری شده بود خانواده ها توروی هم افتادن بخاطر بچه ننه بودن شوهرم ودخالتای ننش عموم ومادرشوهرم لج شده بودن عموم نمیخاست زندگیم خراب بشه اینام نمیخاستن ولی انگار بردشون بودم خسته شدم بعد 5سال زندگی گفتم دیگه نمیخام گفتن جادوتون کردن دوماه توخونه کارنکردم گفتم طلاق میخام مهریه میبخشم بچمم میدم طلاق دوماه طلاقم ندادن شاید جادو باشه ولی دلم سیاه شده بود
1403/10/27 17:23