خوشحالیمون ثابت باشه

من جز پسرم و شام و ناهار کارای شخصیش واقعا هیچی برام مهم نیس
بچه ام پاب پای من کلافه شده تو اپارتمان
29روزه بامنهچ

همش میگم عذابای این بچه کنارمن و خداببینه

میبینه ان شاءالله

فرداشب مثلا یلداس
انگار ن انگارچ

من ما شوهرم غذا میپزه فعلا

جایی نمیری

مادرشوهر من ک ازانسانیت بویی نبرده

ن کجابرم بالکه بینی

ای بابا

یکماهه عیچکس درو روم بازنکرده
حالت فردا برم بگم چی

من میرم خونه مادر شوهرم قراره بگیم کمردرد دارم به بقیه مهمونا ک کار نکنم

ازفردشب پیداش میشه
بالاخره روز مادر
عیده

کاش تو یه شهر بودیم میومدی خونه ما

خیلی مهمون هست
خونه مادرت نمیزی

قربونت برم
البته ک من ب هیچکسم نگفتم
چی بگم والا
سرپسدم ک میدونستم کاری برام نکرده والا

مامان ندارم بابامم ازدواج کرده خواهرای زن بابام مهونشونن راحت نیستم اونجا ..نه مهمون فقط عموی همسرم

روحش شادعزیزم
انشالله کلی بهت خوش بگذره
مائده حتما بسپرنگن ب کسی فعلا

مرسی عزیزم نه گفتم تا چهار ماهگی به کسی نمیگم

مادرشوهرت نمیگه.

نه بابا کلا خبر داره از همه چی نمیگه

خواهشوهرم داری

خودشم سه سال بچه دار نشد دوتاشم سقط شد درکم میکنه

نه تک فرزنده شوهرم

مادرشوهرمن 7تابچه دنیا اورده 5تاش مردن