من وقتی بهم کفتن بچه باید سقط بشه تا چند روز بعد خیلی ناراحت بودم ولی بنا به اجبار رفتم سفره یه حاجی یکی از دختر های فامیل که سنش زیاد بود بهم گفت پرستو من دیگه ازدواج نکردم سنم رفته بالا خیلی افسرده بود .من با دلی شکسته خدا رو قسم دادم بع این طفل که تو شکمم مرده .که بختش به زودی با خوشی باز بشه 6 ماه بعدش تو همون تالار عروسی گرفت .دل شکسته دعاش بی جواب نمیمونه
1398/04/24 13:28