دوسنگ ??یکی کهربا?

2 عضو

پاسخ به

???عاقا من به تقلید این فیلمای ترکی ابرو برنداشتم مث دختر بچع دوساله ام

خخخخ برنداشتی

1397/05/15 11:46

پاسخ به

الوووووو

سلام

1397/05/15 11:46

فاطیمه برات کلی ایت الکرسی خوندم

1397/05/15 11:46

پاسخ به

سلام دوباره

سلام

1397/05/15 11:46

سلام عجقو ها خودم خوبین

1397/05/15 11:46

هرجا رفتین خصوصی بزنی منم ببر

1397/05/15 11:46

پاسخ به

سلام عجقو ها خودم خوبین

?????

1397/05/15 11:46

پاسخ به

منم جز عشق هات هستم؟

بببببببببله

1397/05/15 11:46

پاسخ به

فاطیمه برات کلی ایت الکرسی خوندم

الهی فدات شم مرسیییی

1397/05/15 11:46

همتون???

1397/05/15 11:46

پاسخ به

بببببببببله

شوهرت درچه حالیه خخخخ آشتی کردین

1397/05/15 11:46

پاسخ به

الهی فدات شم مرسیییی

خواهش جیگرم عزیزین همتون دوس زارم قلبن

1397/05/15 11:46

پاسخ به

شوهرت درچه حالیه خخخخ آشتی کردین

ن تازه میگه تا یه مدت نیا نمیکنمت ??
ولی خب قهره غذاشم نخورد

1397/05/15 11:46

پاسخ به

منو بیشتر دوست داشته باشین من آجی ندارم واقعا کمبود خواهر دارم ?

بریم گپ اونور?

1397/05/15 11:46

امشب گولش زدم دلم خنک شد?

1397/05/15 11:46

پاسخ به

منو بیشتر دوست داشته باشین من آجی ندارم واقعا کمبود خواهر دارم ?

عزیزم ناراحت نشو ?????

1397/05/15 11:46

فاطیما دستم خورد روش دوباره منو ببر

1397/05/15 11:46

چشم

1397/05/15 11:46

سلام

1397/05/15 11:46

سلام

1397/05/15 11:46

هدفون را روی گوشش میگذارد تا از صدای سالن امان یابد..
خسته است و به سوی مقصدی عزم سفر..کرده..درفکرش چه میگوید چه میکند ...خدا میداند...شاید به مادرش و غذای روی گاز فکر میکند..شایدم هم با ان موزیکه پنج مگی پنجاه گیگ خاطره را به چشم میبیند...
به ساعتش نگاه میکند پرواز دارد باید برود..
هدفونش راجمع میکندو بسوی ...مقصد...
از کیت پرواز ک میگذرد...دلش هوای آن خاطرات ان موزیک پنج مگی را میکند ...از بازرسی ورودی ک دور میشوند دلش تنگ خانواده است...
شاید با خود میگوید باز خواهم گشت ...و در در میگوید..."وقتی ک برگردم انقدر با انها میخندم ک حد نداشته باشد حالا وقته ناراحتی نیست" ...
سوار هواپیما نشده...
یک سلفی میگیرد به یاد تمام روزهایی ک استوری میگذاشت ...میگویند استوری برای زمان ناراحتی وپست برای شادیست حقا ک دل اوهم ناشاد بود...شاید خودش هم از حال دل بیخبر بود....
..گوشی را به حالت پرواز در می اورد نه بهترست بگوییم به حالت اخرین پرواز....
و پرواز اسمان ...
به اغوش فراخته ی ...زنی مکاره و شاید هم کمی بدکاره ....فرود می اید...
گفتم بدکاره...
حرف من نیست همه میگویند میگویند مختصات دنا دخترکم را میگویند......میگویند مختصات حضورش بکارت ندارد...
شاید هم دنا مقصر نباشد...شاید دخترکم عاشق شده باشد عاشق ...آن شاهزاده سفید سوار بر ابر سیاه ک فراخی سیاهی اش...
دنیایی را سیاه کرد...
حال دنا ..باردار بار عظیمیست ک اسمان امانت انرا نتوانست بکشد...
وپسرک هدفون دار...شاید هم بی هدفون ما....
زیر کوله باری از یخ و اهن پاره...دفن است...
کاش برگری مادرت غذای مورد علاقه ات را بار گذاشته...
راستی پسرک به مادرت بگو ...دخترم دنا ..بیگناه است.... .

1397/05/15 11:46

فاطما نوشت....بهترین اصل تو زندگی بعد ازاحترام.....صبروسکوته...

1397/05/15 11:46

زندگیاتون پایینده...

1397/05/15 11:46

صب بخیر....

1397/05/15 11:46

?

1397/05/15 11:46