The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مادران آبان ۹۶

12 عضو

پاسخ به

چرا؟؟؟ مگه چی شده؟؟

هیچی خیلی سخته اصلا وقت نمیکنم به خودم برسم خستم?

1398/11/29 14:00

روزدرمیون که شوهرم هست بهم میگه تو یکم برو بیرون حال وهوات عوض شه بعدم که دوساعت میرم باز اخم وتخم میکنن..
اسیر شدم دیگه?

1398/11/29 14:01

وای خدا رحم کنه بهم

1398/11/29 14:02

پاسخ به

وای خدا رحم کنه بهم

نمیرسم حتی یه شونه کنم موهامو...
کوچیکه که بیدار باشه باید یکسره کنارش بشینم که بزرگه کاریش نکنه سرمو برمیگردونم یه کاریش میکنه

1398/11/29 14:03

الان سخته یکم دیگه صبر کن جفتشون بزرگ شن راحت میشی

1398/11/29 14:05

ای خدا دیگه الان از کسی میشنوم حاملس براش غصم میگیره قبلا اینقد براش ذوق میزدم که دوست داشتم منم باهاشون حاملگی رو تجربه کنم?

1398/11/29 14:07

?????

1398/11/29 14:10

پاسخ به

ای خدا دیگه الان از کسی میشنوم حاملس براش غصم میگیره قبلا اینقد براش ذوق میزدم که دوست داشتم منم باه...

چطوری هم دردم

1398/11/29 14:11

پاسخ به

ولی من کلا اگه نخوره شوهرم نمیزاره اصرارش کنم منم عادت کردم میگم نخور بهش شیر میدم شکمش پر بشه

من اصرار میکنم

1398/11/29 14:11

پاسخ به

چطوری هم دردم

توچطوری؟توهم همینطوری ای؟

1398/11/29 14:13

بچه ها حالم خیلی بده یکم کمکم کنین باهام حرف بزنین حالم بهتر بشه

1398/11/29 14:14

پاسخ به

توچطوری؟توهم همینطوری ای؟

هی بگی نگی مثله همیم

1398/11/29 14:14

حتی وقت نمیکنم یک ساعت برم پیش مشاوره ای دکتری جایی?

1398/11/29 14:14

پاسخ به

بچه ها حالم خیلی بده یکم کمکم کنین باهام حرف بزنین حالم بهتر بشه

چرا اینقد میری تو فاز منفی دختر سنت کمه چرا مثله پیززنا خودتو میگیری

1398/11/29 14:14

پاسخ به

چرا اینقد میری تو فاز منفی دختر سنت کمه چرا مثله پیززنا خودتو میگیری

خب همین دیگه هنوز 21 سالمه دوتا بچه دارم حوصله ی هیچی ندارم الان من باید هنوز تو سن هیجانات وشادی ها باشم ولی نیستم.حوصله شوهرمم ندارم یک ساعت باهاش خوبم باز یهویی حالم بد میشه تموم زندگیمون خراب میشه

1398/11/29 14:16

دیگه حتی بازار رفتن ولباس خریدن هم خوشحالم نمیکنه هرچی شوهرم میگه برو بازار میگم امسال چیزی نمیخوام بخرم

1398/11/29 14:18

بازار؟کجا هست خواهر؟من که یکیشو دارم وقت نمی کنم برم دستشویی،گاهی می زنه به کلیه هام? الان دو ساله میخوام برم دندون پزشکی،دندونام خراب شده ولی هیچ روزی وقت نمیشه،دیگه مادر بودن این چیزا رو هم داره باید تحمل کنیم?

1398/11/30 08:39

پاسخ به

بازار؟کجا هست خواهر؟من که یکیشو دارم وقت نمی کنم برم دستشویی،گاهی می زنه به کلیه هام? الان دو ساله ...

خداییش شوهرمن نگه میداره بچه هارو هرجور که شده...اما دیگه خودم حوصله ندارم برم .

1398/11/30 10:18

پاسخ به

دیگه حتی بازار رفتن ولباس خریدن هم خوشحالم نمیکنه هرچی شوهرم میگه برو بازار میگم امسال چیزی نمیخوام ...

پس خودتو بذار جای من که از اول 2تا بچه داشتم.
نه جایی میرفتم نه حوصله جایی رو داشتم.
بس که لاغر شده بودم دل همه به حالم میسوخت.
تازه از 2سالگی به بعدشون سرپا اومدن.تونستم ب خودم برسم برم خرید و ارایشگاه.
همه اینا میگذره عزیزم.من با اینهمه دردسر هر ماه امیدوار بودم که بلاخره یه روز منم میتونم کارای دلخواهمو انجام بدم.البته نه همشو 50 درصدشو.
ولی خب مادرشدن این گرفتاریا رو هم داره عزیزم‌.دنیا که به اخر نرسیده عزیزم.قوی باش.
حال که من بچه ها 2سال رد کردن خیلی راحت تر شدم.از دیدن کارا و خرابکاریاشون کیف میکنم.به این فکر میکنم که چند سال دیکه 3تایی باهم میریم بیرون.دیگه مجبور نمیشم پیش کسی بذارمشون

1398/11/30 10:22

پاسخ به

خداییش شوهرمن نگه میداره بچه هارو هرجور که شده...اما دیگه خودم حوصله ندارم برم .

هی به خودت تلقین میکنی که حالت بده
از این فرصت استفاده کن که شوهرت هواتو داره.
یه لحظه فکر کن که شوهرت هواتو نداشت و شونه خالی میکرد

1398/11/30 10:23

پاسخ به

هی به خودت تلقین میکنی که حالت بده از این فرصت استفاده کن که شوهرت هواتو داره. یه لحظه فکر کن که شوه...

بخدا تلقین نمیکنم الان بچم 4ماهشه هی تلقین کردم که خیلی هم حالم خوبه اما نگاه که میکنم وقتی هنوز بچمو یه بوس نکردم یا یک جان نگفتم بهش تواین4ماه یعنی چی؟

1398/11/30 14:26

پاسخ به

پس خودتو بذار جای من که از اول 2تا بچه داشتم. نه جایی میرفتم نه حوصله جایی رو داشتم. بس که لاغر شده ...

راست میگین شاید من خیلی تنبلم من که پسر بزرگمو داشتم باهاش همه جا میرفتم یکسره دستشو میگرفتم باهم میرفتیم دور زدن ازوقتی دومی اومده دیگه نمیتونم احساس میکنم اسیرشدم بیشتر باز دلم واسه پسر بزرگم میسوزه میگم بچم خونه نشین شد دلش میگیره

1398/11/30 14:28

پاسخ به

بخدا تلقین نمیکنم الان بچم 4ماهشه هی تلقین کردم که خیلی هم حالم خوبه اما نگاه که میکنم وقتی هنوز بچم...

سلام عزیزم ببخشید اینو میگم ولی ممکنه از عوارص افسردگی بعد از زایمان باشه حتما حتما حتما هرطور شده برو دکتر و مشکلات و بی حوصلگیهاتو بگو اگه افسردگی باشه زود اقدام کنی خوب میشی وگرنه طولانی بشه درمانش سخت تره

1398/11/30 15:44

پاسخ به

سلام عزیزم ببخشید اینو میگم ولی ممکنه از عوارص افسردگی بعد از زایمان باشه حتما حتما حتما هرطور شده ب...

اره احتمالا من تاالان همش میگفتم چیزی نیس خودمو زدم به اون در ولی وقتی به گذشته نگاه میکنم واقعا زندگیم تغییر کرده الکی الکی?

1398/11/30 19:08

پاسخ به

مامانا کجا هستین؟چرا خبری ازتون نیست؟

خونه داری و بچه داری?

1398/12/09 01:47