مادران بهمن ۹۶

13 عضو

قبل بارداری هم یه ذره فلفلی چیزی زیاد میخوردم اینجوری میشدم

1397/05/15 12:22

ولی ایندفعه ترسیدم گفتم نکنه چیز خطر ناکی باشه

1397/05/15 12:22

کلا تا یه اتفاقی می افته استرس میگیرم فکر بد میکنم بدتر میشم نمیدونم چطور باهاش مقابله کنم

1397/05/15 12:22

افکار مثبت بکن.برو خودتو مشغول کن با چیزی که ارامش بگیری.جوجت گناه داره تو دلت.

1397/05/15 12:22

اره والله حق با شماست ولی خیلی بد دست خود ادم نیست یه بار میشه کنترلش کرد ولی یه بار دیگه نه

1397/05/15 12:22

منم میشم اینطوری انقدر که کلی گریه میکنم یا از استرس و نگرانی سردرد یا کمر درد میکنم.ولی خب بعدش کلی صلوات میفرستم.فیلم میبینم.با همسر جان میحرفم.توکل به خدا تا اینجاش که اومدیم بقیه اش هم میسچربم دست خدا

1397/05/15 12:22

واقعا بعضی وقتا میگم شاید فقط من اینجور میشم اخه خیلی ادم شاد وپرانرژی هستم تا یک ماه پیش هم همینجور بودم کلی ویار ومعده درد ماههای اول پشت سر گذاشتم اخ نگفتم

1397/05/15 12:22

ولی یکدفعه یک ماه پیش این فکر عجیب افتاد تو سرم خیلی بده راضیم کمر درد بکشم ولی از استرس خلاص بشم

1397/05/15 12:22

به دکترم که میگی میگه برو پیش روانشناس اونم انقدر روان ادم و بهم میریزه که پشیمون میشی در کل به قول شما خدا کمکمون کنه همونجور که این چند ماه وکمک کرده

1397/05/15 12:22

طبیعیه تغییرات هورمونیه زیاد داری.برمیگردی به حال اولیه

1397/05/15 12:22

پاسخ به

به دکترم که میگی میگه برو پیش روانشناس اونم انقدر روان ادم و بهم میریزه که پشیمون میشی در کل به قول ...

وقتی حالت بد میشه زنگ بزن به دوستی کسی باهاش حرف بزن ببین تغییر میکنی یا اگه میتونی برو کلاسای ورزش بارداری.از دکترت بپرس کجا هست و برو

1397/05/15 12:22

تا حالم بد میشه میرم بیرون البته اینجا تنهام تمام خانواده خودم وشوهرم وفامیلامون همدانن فقط خودم اینجام

1397/05/15 12:22

فکر کنم زیادیش هم از تنهایی پاییز هم که همینجوری دلگیره

1397/05/15 12:22

پس تک و تنهایی که خیلی اذیت میشی.خب مادرت نمیتونه بیاد پیشت؟یا شما یه مدت بری اونجا؟

1397/05/15 12:22

پاسخ به

فکر کنم زیادیش هم از تنهایی پاییز هم که همینجوری دلگیره

احتمالا.کدوم شهر الان ساکن هستید؟

1397/05/15 12:22

کتاب هم میتونی بخونی اگه اذیت نمیشی

1397/05/15 12:22

من که دخترم میره مدرسه نمیتونم مامانم هم چند وقت یه بار می یاد

1397/05/15 12:22

من کرجم

1397/05/15 12:22

اها.خب با دخترت کارای هیجان انگیز انجام بده.

1397/05/15 12:22

من استرسم فقط از این که میترسم دور از جون همه شماها موقع زایمان اتفاقی برام بیفته همش فکر میکنم بعد ازمن بچه هام چی میشن واز این جور فکرا

1397/05/15 12:22

عزیز دلم.توکل به خدا کن.از الان این فکرا رو نکن تا ارامش بگیری.هیچ اتفاقی نمیافته مطمین باش

1397/05/15 12:22

اره به خدا یه میدیدم زایمان کردم وبچه ام وخودم صحیح وسالمیم دیگه خوب میشدم

1397/05/15 12:22

ایشا الله که همه مامانا به سلامتی بچه دار بشن

1397/05/15 12:22

ایشالله

1397/05/15 12:22

خودمم میدونم فکرای بیخودیه هر جوری باشه زایمان دوم راحتتره ولی دست خودم نیست که

1397/05/15 12:22