مادران تیر ۹۷

152 عضو

پاسخ به

من به خانواده خودم از اول که متوجه شدم گفتم اما خانواده شوهر م تازه 2 هفته است که با خبر شدن. اون هم...

از اولش شوهرم گفت اگه مامانم از جای دیگه بفهمه ناراحت میشه،مجبورم کرد گفتیم،سپردیمم هیچکسی نفهمه، بعد یک ماه و نیم،دو ماه یهو شروع کرد به همه عالم و آدم با تمام جزییات خونریزی هام گفت.

1397/05/15 10:02

دوتا خاله ها، مادربزرگ و یه دخترخالمم اومدن خونه مامانم منو دیدن،سپردم به هیچکس نگین میخوام خودم عکس العملاشونو ببینم،زیر یک هفته همه فهمیدن.

1397/05/15 10:02

هر بار که یکی میفهمید من خونریزی میکردم،تخم مرغ برام میشکستن، همون لحظه اول زردش میترکید.

1397/05/15 10:02

منم همین مشکلات رو دارم . ب

1397/05/15 10:02

هفته پیش پنج شنبه شب و جمعه ناهار برادر شوهرم و نامزدش اومدن خونمون. دیشب و امروز هم مادر شوهرم اینا با برادر شوهر بزرگم .

1397/05/15 10:02

آخه نمیگن من چه جوری باید پذیرایی کنم

1397/05/15 10:02

البته راجع به ریسک داون چیزی نگفتیم

1397/05/15 10:02

پاسخ به

هفته پیش پنج شنبه شب و جمعه ناهار برادر شوهرم و نامزدش اومدن خونمون. دیشب و امروز هم مادر شوهرم اینا...

اینجور وقت ها بخاطر وضعیت جسمانی و سلامتی خودت یکم دردهاتو بروز بده ببینن واقعا داری اذیت میشی،پاشن خودشون کار هارو بکنن

1397/05/15 10:02

پاسخ به

من استراحت مطلق بودم کار نه نباید میکردم،دو ماه و نیمم بود، ساعت هشت و نیم ش یکی از فامیلای شوهرم با...

توام میشستی از جات تکون نمیخوردی چ بی وظیفن مردم

1397/05/15 10:02

پاسخ به

اینجور وقت ها بخاطر وضعیت جسمانی و سلامتی خودت یکم دردهاتو بروز بده ببینن واقعا داری اذیت میشی،پاشن ...

غذاها رو درست کردم. خودشون گذاشتن و برداشتن . البته جاری هام ظرف ها رو شستن . در هر صورت آدم سختشه. خوشبختانه حالا حالا ها دیگه نمیان

1397/05/15 10:02

پاسخ به

توام میشستی از جات تکون نمیخوردی چ بی وظیفن مردم

شوهرمم همینو میگفت،
گفت اصلا دست نزن تا ببینن وضعیتتو خجالت بکشن نیان دیگه.
گفتم اگه اینا خجالت کش بودن، با جوابای ما پا نمیشدن بیان.

1397/05/15 10:02

پاسخ به

غذاها رو درست کردم. خودشون گذاشتن و برداشتن . البته جاری هام ظرف ها رو شستن . در هر صورت آدم سختشه. ...

اونا راه دور هم بودن، نمیشد پیجوندشون که مثلا خونه نیستیم

1397/05/15 10:02

دیگه چه میشه کرد...

1397/05/15 10:02

منکه حسابی غر زدم،دلم خنک شد..??
شوهرمم همراهم شد اونم همراهیم کرد.

1397/05/15 10:02

???

1397/05/15 10:02

سلام

1397/05/15 10:02

فردا میرم غربالگری اول

1397/05/15 10:02

دعا کنید پسر باشه

1397/05/15 10:02

پاسخ به

دعا کنید پسر باشه

عزیزم غربالگری اول فقط حدسه

1397/05/15 10:02

سلام بچه ها من خوزستانی ام هوا افتضاحه از دیروز تو خونه زنذانی شدیم ، حتی نمیتونم پنجره باز کنم ،چون خاکش برای زن باردار سمّیه

1397/05/15 10:02

کاش هوا خوب بشه ?☹

1397/05/15 10:02

شنیدم تو خونه هم بوی خاک میده

1397/05/15 10:02

ی لحظه رفتم در حیاط و باز کردم ، زباله هارو گذاشتم دم در ، هنوز چشام میسوزه ، از گرد و غبار ☹☹☹

1397/05/15 10:02

پاسخ به

شنیدم تو خونه هم بوی خاک میده

ما همه در و پنجره هامون درزگیر داره ، پرده ها رو هم کشیدیم ، اما با این حال هنوزم رو وسایل خونه خاک نشسته . خیلی ریزن ، ماشین تو حیاط کامل خاک گرفته رنگش عوض شده کلا . ☹ واقعا تو خونه خودمون زندانی شدیم ?

1397/05/15 10:02

بیچاره شوهرم ک توی کارخونه کار میکنه و اصلا تعطیلی نداره ، از سرکار ک اومد لباسا و موهاش کامل خاک گرفته بود . ماسک هم زده بود . اما ماسک ک فایده نداره . مگه اینکه ماسک ضد شیمیایی بزنیم ک اثر کنه . ?

1397/05/15 10:02