??آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا
و گرم درغار پیچید :بخوان,بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته
خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی
آنچه را
که نمی دانست بیاموخت . . . عید مبعث مبارک باد??
1398/01/14 11:35