پاسخ به یسری هم من باهاش قهر بودم آشپزی نکردم اصلا اون خودش بلند شد غذا درست کرد آورد برای من ،منم بهش گفتم ...
نه برعکس شوهر من از گشنگی بمیره هم میخابه
آخرش میرم مث بچه ها بیدارش میکنم میگم یه وقت یه چیزیش میشه قند اینا میفته
میاد میخوره
البته من یه حرفی زدم بهش برخورد...گوشش عفونت داره هی قطره میریزم میخاره
گفت بیا گوشیمو بمک میخاره
گفتم بریم خونه خواهرت بده بمکه?? بدش اومد عصبی شد
از حرص میترکید ??
1401/11/14 18:56