چن شب پیش تا صبح تهوع داشتم خیلی ترسیده بودم شوهرم میگفت بریم دکتر بچم بیدار بود وای شوهرم میگفت بابای هیچی نگو یه داداشی یا ابجی داره میاد هی من حالم بد بوده و غر میزدم اگه حامله باشم چیکار کنم شیر خشک به بچم نمیسازه تازه تو باید تهوع هامو گردن بگیری من نمیتونم تازه راحت شدم کلی ازم خندید دیگه صبح بهتر شدم
1397/05/15 10:06