بچه ها ی مشورت
من سه سال با ی اقا در رابطه هستم
و خانواده هامون در جریانن
یه دفترچه خاطرات از اون هدیه گرفته بودم ک تصمیم گرفته م توش تمام احساساتمو نسبت بهش تو این مدت بنویسم.
و بعدا اگ ازدواج کردیم سالها بعد بهش اون دفترچه خاطرات رو بهش هدیه بدم.
من خیلی برای نوشتن اون دفترچه زحمت کشیدم و خیلیم جالب شده.
پارسال یروز مامانم، وقتی من خونه نبودم از تو وسایلام اون دفترچه رو پیدا کرد و خوند
و زنگ زد ب پسره
و بهش گفت من از شدت احساس نیلوفر بهت خبر دار شدم و ارزو میکنم قسمتتون بهم رسیدن باشه.
منم خیلی ناراحت شدم ک مامانم دفترچه رو خونده و به مامانم گفتم نمیخاسم اونو کسی جز خودش بخونه و دیگه اون دفتر برام ارزشی نداره
حالا گذشته و ما باهم ازدواج کردیم
دلم ب دفترچه نمیره ک به شوهرم هدیه بدم
چونکه من میخاسم خود خودش فقط بخونه و از حس پاکم باخبر شه
ولی حالا مامانمم اون دفتر چه رو خونده بوده
از ی طرف دلم برای زحماتی ک برا دفترچه کشیدم و رویایی ک براش داشتم میسوزه و حالا زمانش رسیده ک من رویامو ب واقعیت ببینم
میخام کمکم کنید تو این تصمیم
بنظرتون
چشمامو رو همه چی ببندم و دفتر رو بهش هدیه بدم
یا جلو چشم مامانم و شوهرم
یشب ک همه دور هم هسیم اون دفتر خاطرات رو پرت کنم وسط اتیش ک مامانم بفهمه چ اشتباه بزرگی کرده؟
1401/10/08 20:12