ولی خودش تنها میره

من کلا اشکم لب مشکمه همون وسط بحث اشکام میریزه

باهاش بحث نکن وقتی اخلاقش میدنی

گفتنش راحته

سعیمو میکنم

ببین مثلا یه کاری میکنه من از دستش ناراحت میشم باهاش سرد میشم بعد میاد سمتم توقع دارم از دلم دربیاره ولی بازم جبهه میگیره که کارش اشتباه نبوده و منو مقصر میدونه

بعد من باز بیشتر ناراحت میشم

ولی اون توقع داره چون اومده سمتم منم زود فراموش کنم

من بابام خیلی خوبه برا همین توقع رفته بالا

بابای من حتی یه بارم دستش روم بلند نشده

همه همنجوری هست فک نکن شوهرتو تنها اینجوری هست نه خواهر من درقدیم میگفتن زن ناز کنه مرد خریدارهست حالا برعکس هست منتظرهستن که زنا نازشون بکشه

خب فراموش کن همون موقع ک داغه بهش با ناز با عشوه بگو از اینکه بهم توهین میکنی دلم میگیره

عزیزم بابا با شوهر مثل هم مقایسه میکنی بابا ها دلسوز هست ولی شوهرهیچ وقت

هیچوقت نشد حق رو بده بمن خودش ناراحتم میکنه خودش دعوا راه میندازه اصن دیوونم کرده

اون موقع اصن نمیشه باهاش حرف زد

نه منظورم بامامانمه

خوب این عذر خواهیت همه چی رو خراب میکنه

تو *** تنوع میدی؟؟

اره

منم اوایل زیاد جواب دادم ولی اشتباه ازیه جایی سکوت کردم جروبحث خوابید ولی خودم تذیت بودم رفتم مشاوره طرز درست حرف زدنو جواب دادن رو یاد گرفتم تایم حرف زدن همه اینا اثر داره

آره تازه به این نتیجه رسیدم..

ای ای خواهرمن یه چیزی میگی یه چیزی میشنوی همین بچه های گروه رو میبینی بیشترشون مشکل دارن از این مشکلات هم هست

اگه باهم خوب باشیم که همه چی خوبه آره

ولی اگه قهر باشیم اون بخواد من یا پس میزنم یا بی احساسم

مردا خیلی رو این مسئله حساسن کم نزار