بخدا یه روز سرم رفتم بزنم اثلا حالم خوب نبود ،سوزنه رو که دیدم از ترس فشارم بدتر افتاد بعد پرستاره اینقد منو سوراخ سوراخ کرده بود که نابود شدم،بعد گریه کردم و با شوهرم دعوا گرفتن که تو اینجایی داره زنت ناز میکنه و برو بیرون در صورتیکه خیلی درد داشتم و چهارجای دستمو سوراخ کرده بود ،آخرشم سوزنو یه جا زد و رفت و منو ول کرد دستام خیلی درد میکرد و از پایین داشت خشک میشد و کار نمیکرد ،اینقدر داد زدم ،اومدن آخرش کندن و یه چند ساعت بعد تمام بدنم پر از کهیر شد
1397/05/15 12:25