مهسا در کل ادم کم توقعه ای هستم یکسال پیشش بودم بچه اوردم یه روز اومد بیمارستان الکی میگفت پام درد مامانم دو روز پیشم وایساد بعدشم منگه میداد ک مو بچه ای بعدی نمیام فلان گفتم الانم نمیخاست بیایی خوت سرخود اومدی وقتی تویی ک نمیتونی یه بچه ای کمکم بدی دستم بی خود کردی اومدی صبح اومد عصرش فرستادمش خونش
بعد ده روزم اومدم خونم دو بار فقط گفت میخواهی وایسم پیشت گفتم ن نیازی نیسه دیگه او تعارف کنه مونم تحویل بگیرم
گفتم فقط منتظرم دخترش حامله بشه بره قم پیش دخترش باید کولیش کنم
1403/02/22 11:27