پاسخ به وای من یه برادرشوهرام چپ و راست خونه ماست یعنی شده هفته ای چند بار میومدن شب هم میموندن اونوقت بعد 6...
دقیقا ما یبار رفتیم خونشون حالا کولی گری نه ولی یجوری رفتار کردن که واقعا من بدم گرفت گفتم دیگه همه عمرم پا نمیزارم
خونه ما که اومدن دم به دیقه من قلیون واسشون چاق میکردم اونجا که رفتیم حتی منم چیزی نگفتم دختر حاجیه به پسربرادرش گفت یه قلیون چاق کن
بدنه قلیونو اماده کرد گزاشت جلو ما رفت یکساعت بعد پیداش شد بازور هزاربار که عمش گفت سری و ذغال و اموده کرد یه قلیون افتضاحی بود بوگند میداد خواهرپسره اومد گفت عه چرا اینو میکشین به داداشش گفت میرفتی اون قلیونو میاوردی اونم با چشم ابرو هی اشاره میومد واسه خواهرش??
خونه مااومدن تازه صبحونه خورده بودن سفره جمع کرده بودم داشتن چایی میخوردن تعارف کردیم میوه میخورین حاجیه برگشت گفت اره تو بیار ما همه چی میخوریم
حالا اونجا که رفتیم دوروز اونجا بودیم ما یبار بیشتر میوه جلو ما نیاوردن
روز دومیم عروسش و پسرعروسه همچین رفتار کردن که من به شوهرم گفتم فقط پاشو بریم که اصلا خوشم نمیاد ازینجا دیگه
1402/05/19 09:27