بارداری دوم با لذت

625 عضو

منم اونشب اومدن سر زده خونم اوضاع داغون بود انقد حرص خوردم بعدش فشارم بالا بود هی
فردام مهمونی داره هی زنگ میزنه برم پیشش
اینام انقد حرف زدن حرصم دادن ک حالم بدشد
البته منم کم نیاوردم جلوش هرچی گفت نشون ندادم ناراحت میشم بی محلی از صدتا فحش واسش بهتره

1402/10/09 00:22

خوشبحالت مگه من جرات دارم اینجوری صحبت کنم😒جنگ جهانی راه میوفته 😶
ولی اونشب اومد خونم هم از مکه رفتنشون گفت هم ازسفره ابوالفضل و کوفت و زهرماراش ک بیا کمک کنه و اینا...😶شوهرم گفت حق نداره بیاد بااین شکمش نه می‌تونه کاری بکنه نه هم زنمو بکن تو چشم مردم😁
بعدشم گفت حتی خونه مادرش اجازه نمی‌دم بره برای دوره قرانشون،بعدبلندش کنی ببری وسط یمشت غریبه؟! بعد پرووخانوم ورداشت گفت خب صبح بیاد کمک کنه😶دیگه خودمم خندیدم گفتم کمکامو کردم من نمیتونم اصلا کارکنم
خونه و ظرفاهم کثیف بود یه نگاه انداختم به دورمو تمام🙄

1402/10/09 08:32

سلام سلامت باشی✋

1402/10/09 08:35

مهسا وگیتا جونم
چجوری بچه اتون چرخید و نفهمیدین؟
من دیشب انقد داد زدم هم از خواب پریدم هم از دردش عین مار میپیچیدم بخودم
سرش تا کشاله پام اومد بنظرم ولی بازم نشدکامل بچرخه و اومد بالا😐

1402/10/09 08:37

اره منتظرم علی هم بیاد گفت یکساعت دیگه میاد بار اومده براش😶 از بیمارستان ک می‌خوام برم خیلی بدشنیدم😶ولی دکترم اونجاست و درجه یکه بخاطر دکترم دارم میرم

1402/10/09 10:12

نه اگه یادت باشه ی بار من بهت گفتم حس میکنم یک روزه تکوناش عجیب غریب شده گفتی نه دیگه نمی‌چرخه 😉
نگو شاید همکنموقع چرخیده بوده

1402/10/09 10:53

عجب پس راست میگی ولش کن هر تصمیمی خودش گرفت
دم مامانت گرم😥

1402/10/09 10:59

راستی زهرا خواستم بهت بگم شوهرت میتونه با یکی ک سال بعد اسمش تو لیسته جا ب جا کنه ها و امسال نره ها

1402/10/09 11:00

تا روی رون😶

1402/10/09 11:04

من بیرون میام ساپورت های سه کاره ک گرمن میپوشم

1402/10/09 11:07

فرشو یکم شامپو قرش میکشم
اما شستنش بذارم بعد خواهرم گفت بازم برا بچه دورت شلوغ میشه فورا کثیف میکنن مهمونا 😕
پرده ام بذارم برا عید عیب نداره بنظرتون؟

1402/10/09 11:17

الان بیوفیزیکالم نزدیک چهارصدتومنه
بیمارستان میده 17تومن
حتی یک دقیقه بررسی نکرد دکترش

1402/10/09 13:12

تااخر 59 ميري من ميدونم

1402/10/09 15:04

من سر عطرین هم حس میکردم پسره😶دختر شد

1402/10/09 16:24

آخه من مامانمم کاریم نداشت
شوهرمم کاری نداره

1402/10/09 16:45

رییس زایشگاهی ک صبح رفتم و فرارکردمه😑 دکتر فاطمه تارا😑

1402/10/09 17:24

نه وقتی دردت بیاد تفاوتشو میفهمی با سفت شدن بچه فرق داره
من اولین بار امروز حس کردم چنین چیزیو

1402/10/09 17:39

ای جانم آره کوجولوعه
عیب نداره دیگه شوهرت بیشتر باید کمکت کنه
منم دیگه شوهر خیلی کارا رو میکنه

1402/10/09 17:41

منم
خیلی حیف دیگه الان بدموقع اس

1402/10/09 17:42

ماکه زودتر زاییدیم اولی رو واقعا سر دومی خیلی سخته تحمل کردنش

1402/10/09 17:49

من دفعه اول ک آزمایش ادرار دادم😑2500بود
پروتئین 50

1402/10/09 18:19

دفعه دوم هم 1200 بیشتر نشد ولی دفع پروتئینم125بود

1402/10/09 18:20

من قائم برم دکتر تارا میاد سزارینم هستم ازنظر دکتر فوق درجه یکه

1402/10/09 21:09

اون موقع س ک دیگ نمیشه
فعلا ک تنگ نشده

1402/10/09 21:27

خدا برادهیچکس نیاره مرد بی مسولیت رو
حالا با زن بد باشه ی چیزی ولی بخاطر بچه هاشم تلاشی نکنه مشکلاتو تحمل نکنه دیگه ببخشید از حیوونم کمتره

1402/10/09 22:28