رفته بودیم برای بچه برادرم وسیله بخریم گفت تو برو عروسک انتخاب کن بگیر خودتش تو ماشین نشست با بچه بعدش من خواستم بیام فروشنده عروسک گذاشت رو ترازو منم بهش گفتم میخواهی ترازوش کنی گفت نه، منم خنده ام گرفت 😐شوهرم هم منو دید گفت چرا خندیدی بخاطر همین دیگه کلی حرفم گفت و منم با کلی عذر خواهی گفتم ببخشید منو . گفت زن جماعت چیه بخنده ادم باید سر سنگین باشه، فکر کنم شما اثر گذاشتین رو ذهنم🙁🙁
1402/11/16 13:23