چندروز پیش خواهرم اوکد خونمون وداشتیم دم در حیاط باهم حرف میزدیم جاریم از طبقه بالاداشت با ایفون حرفمون روگوش میکرد

شب میخابی کافی نیست

منو جاریم مثل غریبه ایم هیچ کسو نمیذارم به محدوده ام تجاوز کنه

بعد فک کنین من کتفم کش اومده نمیتونم مادرشوهرمم هی میگفت دوتا عروس دارم کارامو میکنن یعنی من دنبال موقیعت بودم خودمو سر به نیست کنم دلم میخاست مث خون آشاما جاریما حسابشا برسم

یه قیافه ایم گرفته بود چادرم به کمر بسته بود و کار

منم باهاش یه دعوا درست وحسابی کردم

???

???

???

منم میخام به مادرشوهرم کمک کنم توخونه تکونی

من واسم اصلن خانواده همسرم مهم نیست

بحث شیرین قوم شوهر

فعلا تک عروسم

پاسخ به

بحث شیرین قوم شوهر

دقیقن

بله

برا من که از بیخ شهرستانن

منم تک عروس بود ولی تازگیا یکی بهمون اضاف شد

????

پاسخ به

برا من که از بیخ شهرستانن

خخخ

اخه بچها خیلی زور میاره

پاسخ به

من واسم اصلن خانواده همسرم مهم نیست

جونم من چقد دوس دارم اینجوری

من پیش آدمای عجیبی زندگی میکنم

بگم براتون ؟

چندتا اینجان که اونام مثل دوران

پاسخ به

اخه بچها خیلی زور میاره

نرو خبر نگیر مجبوری