پاسخ به خب مامانم ک بچه مدرسه ای داشت...مادرشوهرمم نگران بود همش میومد سر میزد اخرش گف خورم میمونم
من اصلا با مادرشوهر و کلا با بالدوزام راحت نیسم با اینکه خیلی خوبن تو اون هیرو ویری درد داشته باشی از یه طرف راحت نباشی باهاشون خیلی سخته خدا رو شکر یه خواهر دارم خونه اش اردبیله ما شهرستانیم کلا زحمتم با اونه هم زمان دانشگاه نمی تونستم خوابگاه بمونم میرفتم اونجا همم همراهم موند خواهر یه چیز دیگه اس خدا همه خواهر رو حفظ کنه
1398/06/29 13:14