منم بخدا ولی مجبور شدم آبجیم مجبور کرد رفتم از ترسم به شوهرم نگفتم چی شده
پسرمم از دست خواهر زادم افتاد سرش خورد زمین از ده سانتی افتادا نشسته گرفته بود بغلش اینقد خودمو زدم به ساعت بعدش که مثلا ناراحت بودم با ناراحتی میرفتم خونم اونطوری تو کوچه افتادم پارداماخ کردم
1403/11/09 13:22