تبریزین آنالاری

3695 عضو

دوستان کسی ازمایشگاه جم رفته؟؟

1397/05/15 12:23

پاسخ به

دوستان کسی ازمایشگاه جم رفته؟؟

من نه

1397/05/15 12:23

مرسی مهسا جون

1397/05/15 12:23

پاسخ به

مرسی مهسا جون

چه خبر خانومی نینیت چطوره ؟؟؟??

1397/05/15 12:23

پاسخ به

کجا لباس بارداری شیک هست معرفی کنین دوستان?

اطلس همکف - برج سفید

1397/05/15 12:23

خانوما

1397/05/15 12:23

پاسخ به

اطلس همکف - برج سفید

شما دیدین؟یا خرید کردین

1397/05/15 12:23

پاسخ به

روزی چن تا

دکتر موسی پور برو اون میده بهت بستگی به دکتر داره روش مصرفس

1397/05/15 12:23

پاسخ به

چه خبر خانومی نینیت چطوره ؟؟؟??

هی هستیم دیگه

1397/05/15 12:23

اره اطلس قشنگه لباساش

1397/05/15 12:23

پاسخ به

شما دیدین؟یا خرید کردین

از برج سفید خرید کردم . اطلس رو هم دیدم

1397/05/15 12:23

شلوار لی بارداری بخواین فقط ال سی و دفاکتو
اصلا سمت ایرانی ها نرین

1397/05/15 12:23

پاسخ به

سلام من دکترم شهین موسوی هس اون 17شهریور نیس که آدرس سه راهی گلگشت رو به روی بیمارستان شیخ الرییس سا...

من خیابان عباسی میرفتم سزارین شدم

1397/05/15 12:23

پاسخ به

شلوار لی بارداری بخواین فقط ال سی و دفاکتو اصلا سمت ایرانی ها نرین

از کجا

1397/05/15 12:23

السی و دفاکتو تو لاله پارک .دفاکتو سنگ فرشم هی

1397/05/15 12:23

ارسال شده از

#دلنوشته

دلنوشته اي مخصوص تمام مادران?

?میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانه موجودی دیگر
میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است. نه خود زن های حامله و نه رهگذرها. مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند

انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند. جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو. چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است.

یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود. بچه دار شدن مثل یک جادوست. مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه مادر شد. همین که اولین بار نقطه ای تپنده را نشانت می دهند و می گویند این بچه شماست، همه چیز تغییر می کند. دستت را می گذاری روی شکم و حس می کنی از همین حالا باید قوی تر باشی. باید محافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک. باید حامی اش باشی، همراهش باشی. هر روز بزرگتر که می شود، احساساتت بیشتر موج بر می دارد. شروع به تکان خوردن که می کند فکر می کنی دیگر خودت نیستی، دیگر پاهایت روی زمین نیست. لذتی وجودت را می گیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس است.
با گذشت هر روز و هر ماه چقدر عاشق تر می شوی. چقدر قلبت می تپد برایش. برای اویی که هیچ نمی دانی چه شکلی خواهد بود. چشم هایش، دهانش، انگشت هایش. از همین روزهاست که نگرانش می شوی. که چرا تکان نمی خورد، چرا نمی چرخد، چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام.
بارداری مثل یک جور جادوست. جادویی که همه چیز را تغییر می دهد. جادویی که تو را تغییر می دهد و دیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند. بعد از این کسی هست که تو را مادر صدا خواهد کرد.

زیبای من با تو حس بزرگ مادری رو تجربه کردم.?

1397/05/15 12:23

کسی آتلیه سراغ نداشت؟

1397/05/15 12:23

پاسخ به

کسی آتلیه سراغ نداشت؟

برا منم کمک کنین

1397/05/15 12:23

???

1397/05/15 12:23

من خودم‌تا حالا رفتم سرخه

1397/05/15 12:23

تو ارتش کارش خوبه

1397/05/15 12:23

ولی باز از دوستم میمرسم‌چند جا میگم بهتون اون تازه رفته بود برا عکس بارداری

1397/05/15 12:23

پاسخ به

من خیابان عباسی میرفتم سزارین شدم

من چهارشنبه عباسی میرم راستی واسه سزارین خانوم دکتر چند گرف و کدوم بیمارستان؟

1397/05/15 12:23

پاسخ به

ولی باز از دوستم میمرسم‌چند جا میگم بهتون اون تازه رفته بود برا عکس بارداری

ممنون

1397/05/15 12:23

پاسخ به

من خودم‌تا حالا رفتم سرخه

خودش لباس بارداری داره؟

1397/05/15 12:23