دکتر گفته بود بهش دو هفته استراحت مطلق داشته باش تکون نخور از جا گوشی هم دست نگیر. بعد اصفهان رفته بود کاشته بود همونجا خونه دختر خالش موند. بعد یه دفعه دخترخالش بهش زنگ میزنن که شوهرشو بستری کردن منظورم شوهر زن همسایه مونه. اونم حواسش نبوده بلند میگه فرهاد چش بود که بستریش کردن اونم میشنوه میگه یه دفع انگار یه تیر زدن تو کمرم. بعدم احساس یه چی داغ میکنه نگاش میکنن که خونریزی گرفته
1397/05/15 10:02