The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

جستجو در فرهنگ نام نی نی پلاس برای نوزاد پسر

(پهلوی) کیش ، روش ، دین ، شیوه‌ی مناسب و مطلوب ؛ (در قدیم) جلال و شکوه ، عادت و خوی .
روح کامل-انسان نیکو کار - از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
شکل دیگر آبتین (پدر فریدون) . آبتین و آتبین .
(آرین = آریائی + مهر = محبت ، دوستی ، خورشید ، آفتاب) مهر آریائی ، خورشید آریایی ، فروغ و روشنایی آریائیان ، مظهر محبت و دوستی آریائیان .
ایرانداد،داده ایران
(= ارتنگ) نام کتاب مصور تألیف ' مانی '؛ (در اعلام) نام پهلوانی تورانی پسر زره ؛ نام چاهی در توران ؛ (به مجاز ) نقش و نگار .
آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم
به هراس افکننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی، پسر پشنگ و نبیره تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی
در اوستا به پیشوایان دینی اطلاق میشد. در ادبیات پهلوی «ائرمان »و در شاهنامه سه بار ایرمان به معنی مهمان آمده است
استوار ، پدر کوچک ، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبد معبد آناهیتا و پدراردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعرکرد «علی اصغر سریری»
(پهلوی) این نام به معنی لفظی ' گشوده و منتشر شده ' معنا شده است ؛ صورت دیگری از بسطام و گستهم ؛ (در اعلام) نام خال (دایی) خسرو پرویز...
(بهره + مند (پسوند دارندگی)) ، آن که یا آنچه بهره می‌برد ، برخوردار ، کامیاب .
نخستین آفریده
دلاور، مبارز، رزمجو. به معنی شان والا هم آمده است. بنابر باور مردم و افراد سالخورده روستاهای پیرامون تالاب پریشان در کازرون،در زمان های گذشته در این منطقه پادشاهی به...
از شخصیتهای شاهنامه، نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
نام پدر زردشت
(پهلوی) کوشنده ، سعی کننده ، کوشا.
از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین فرزند فریدون پادشاه پیشدادی
نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی
(= جاماسب) ، ← جاماسب .
جاماسپ، از شخصیتهای شاهنامه، نام خردمندی ایرانی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی
جاماسب ،از شخصیتهای شاهنامه، نام خردمندی ایرانی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی
آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است ، کم سن و سال ؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت.
(جهان + ور (پسوند دارندگی)) ، جهاندار . ← جهاندار .
کمال،رسایی،نام ماه سوم از سال شمسی،نام فرشته نگهبان آب ، روز ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پنج تن بزرگان درگاه قباد...
خوشحال و راضی ؛ (در قدیم) قانع.
نامی در اوستا به معنی ' زمان ' و از آن فرشته‌ی زمانه‌ی بی‌کرانه اراده شده و در رساله‌ی پارسی علمای اسلام به ' زمان درنگ خدای ' تعبیر شده...
جریانی پیوسته ، غیر قابل انقطاع ، رونده ، و بی آغاز و بی انجام که در طی آن ، حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ...
(= جاماسب) ، ← جاماسب .
سام ، سیاه ، منسوب به سام
(در موسیقی) نوعی شعر که در یک آهنگ مشخص به آواز خوانده شود ؛ هر نوع آواز آهنگین، در موسیقی بلوچستان نام قیچک است ؛ (در قدیم) هر نوع صوت...
سوشیانت،نجات دهنده ، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند