کرمانشاهیا

1645 عضو

پاسخ به

من گیر دوش داشتم وگرنه دوست ندارم باهاش باشم فقط نمی‌دونم چرا آنقدر دوسش دارم حتی ی دف ی کار بد کردم...

نه اینکارارونکن گناه داره

1398/04/05 15:17

پاسخ به

به خونوادم بگم نمیزارن ی دقیقه زنش باشم

تو بدترین مشکلاتم چیزی به خانوادت نگو اگه تصمیم قطعیت جدایی نیست.اما هر وقت تصمیم گرفتی جدا بشی اونوقت بگو..چون بعدا کلی پشیمونی میاره

1398/04/05 15:17

هم خودت خراب میشی هم شوهرت

1398/04/05 15:17

پاسخ به

هنوز اول زندگی هستی من پنج ساله ازدواج کردم تا سه سال جنگ و دعوا بود بعد اومدم خودم که دستی دستی زند...

ب ماهم نشون بده یگانه خانم ?

1398/04/05 15:18

الان موندم چیکار کنم
کل بازم زخم صورتم قرمز چشام قرمز
دیوونه شدم بخدا
انگشت دستم پیچوند
ورم کرده

1398/04/05 15:18

بهش حرف زدی

1398/04/05 15:19

پاسخ به

افرین بشما به نظر من باید یه مشاوره برن الان عصبیه فقط نقاط منفی رو میبینه

ی زمانایی واقعا مشاور لازم میشن آدما..ولی هر مشاوریم نمیتونه کمکت کنه تا خودت نخوای

1398/04/05 15:19

پسر خوبیه ها
ولی نمی‌دونم چرا اینطور شده

1398/04/05 15:19

پاسخ به

الان موندم چیکار کنم کل بازم زخم صورتم قرمز چشام قرمز دیوونه شدم بخدا انگشت دستم پیچوند ورم کرده

والاتواینجوری میگی من اینجادارم دیونه میشم

1398/04/05 15:19

پاسخ به

ی زمانایی واقعا مشاور لازم میشن آدما..ولی هر مشاوریم نمیتونه کمکت کنه تا خودت نخوای

حداقل بهش راه درست رو نشون میده

1398/04/05 15:21

پاسخ به

باهاش حرف میزنم بخدا سیاست به خرج میدم اما بقیه خیلی راحت روش تاثیر میزارن

بخاطر اینکه قلقش دستت نیومده..من شوهرم بخوام حرفی بزنم تاثییر داشته باشه باید با زبان نرم بگم و تو کل روز چندبار تکرار کنم..هزار مدل راه وجود داره با بدونی چه راهی روش تاثییر بیشتری داره..ببین مادرشوهرت چطور باهاش حرف میزنه که گوش میده..

1398/04/05 15:21

پاسخ به

بهش حرف زدی

نه بخدا
من رفتم پیشش گفتم چرا دوستان داری زندگیم پر دعوا تنش باشه
چرا مگه ما چند سال زنده ایم چند سال جوونیم
بعدش اصلا راضی نشد
منم گفتم چرا باید من محدودیت تو قبول کنم بخاطر زندگی
خب منم این دوستات قبول ندارم خوبه خودت گفتی دوستام پر مشکلن
بعدش گفت همینی که هست منم گفتم نمیشه که تو راه خودت من راه خودم
گفت گمشو وگرنه میزنم زیر گوشت منم گفتم غلط کردی دست بزن
که زد

1398/04/05 15:21

پاسخ به

پسر خوبیه ها ولی نمی‌دونم چرا اینطور شده

بیاید از خودتم عیب جوی کنی مطمعن باش توام یه مشکلی داری

1398/04/05 15:21

پاسخ به

ب ماهم نشون بده یگانه خانم ?

خخخخ..سکوت بهترین راه هم دعوا نمیشه هم حرفلی تو برنده تر از قبله ..واقعا تاثییر زیادی داره

1398/04/05 15:22

پاسخ به

بخاطر اینکه قلقش دستت نیومده..من شوهرم بخوام حرفی بزنم تاثییر داشته باشه باید با زبان نرم بگم و تو ک...

با مادر شوهر مشکل ندارم
مشکلم خودشه
ی روز میگه باشگاه ی روز میگه کلاس زبان ی روز میگه برم کوه
بعد با آدمای که پر مشکلن
من گفتم برو خودت وای با آدمش
مگه حالیش میشه

1398/04/05 15:22

پاسخ به

خخخخ..سکوت بهترین راه هم دعوا نمیشه هم حرفلی تو برنده تر از قبله ..واقعا تاثییر زیادی داره

ولی واقعاسکوت کردن هم حدی داره آدم اینقدمیریزه توخودش آخرش میزنه سکته میکنه

1398/04/05 15:23

پاسخ به

با مادر شوهر مشکل ندارم مشکلم خودشه ی روز میگه باشگاه ی روز میگه کلاس زبان ی روز میگه برم کوه بعد با...

خب این چیزای که میگی بد نیست خب توام سرت رو بایه چیزی گرم کن

1398/04/05 15:23

پاسخ به

بیاید از خودتم عیب جوی کنی مطمعن باش توام یه مشکلی داری

آره خب قبول دارم
ولی بخدا من هیچ کاری نکردم
هرچی گفته قبول کردم
خوب بود خیلی ولی مدتیه شده بنیان گذار عشق حال مجردی
تموم برنامه آقا میچینه

1398/04/05 15:23

پاسخ به

خب این چیزای که میگی بد نیست خب توام سرت رو بایه چیزی گرم کن

من نگفتم بد بخدا دوست دارم بره اما دوستاش خوب نیستن

1398/04/05 15:24

پاسخ به

الان موندم چیکار کنم کل بازم زخم صورتم قرمز چشام قرمز دیوونه شدم بخدا انگشت دستم پیچوند ورم کرده

بخدا ی بار ماهم عروسی رفتم یک سال بود ازدواج کردیم..لباسش سفید بود شام داشتیم میخوردیم جوجه داده بودن من اومدم خوبی کنم گوجه خیلی دوس داره گوجه دادم بهش خودش آستین لباسش خورد بهش قرمز شد..جلو کلی فامیل حای پدرمم بود.همچین نگام کرد و دیگه شام نخورد.برگشتیم شددد عجب دعوایی که نگو و نپرس.میگذره بخدا این روزام بعدا خودت میخندی

1398/04/05 15:24

ب نظرمن تقصیرخودمون زناس ک اینقداین مرداروبزرگ میکنیم چرابایدهمش مابهشون احترام بزاریم چرانبایداونابهمون احترام بزارن؟؟

1398/04/05 15:24

جایی میری زیاد بهش اهمیت نده

1398/04/05 15:25

پاسخ به

ب نظرمن تقصیرخودمون زناس ک اینقداین مرداروبزرگ میکنیم چرابایدهمش مابهشون احترام بزاریم چرانبایداوناب...

دقیقا
گردن خورد من آدم حسابش کردم
فک کردم این آدمه
ولی نیست

1398/04/05 15:25

من این اشتباهات و کردم.همیشه یکم خودتو و بالتر از اون بگیر.زنانگی ی زن به اینه که مرد همیشه تشنه زنش باشه

1398/04/05 15:25

پاسخ به

جایی میری زیاد بهش اهمیت نده

خودم دق میکنم

1398/04/05 15:25