مادران شب زنده دار💜

270 عضو

پاسخ به

من غیر طبیعیم ؟

نه بابا برو خدارو شکر من

1398/04/23 00:38

پاسخ به

من دختر بدبختیم ک هیچ وقت روز خوشی ندیدم?????

ای بابا عزیزم نزن این خرفُ

1398/04/23 00:38

همه مشکلات دارن ?

1398/04/23 00:39

شوهرم غش کرده رو تخت حموم نرفته ☹

1398/04/23 00:39

چون واااااقعا خستم مادرم خیلی خودشو نگه داشت امشب سر شام گفت راستشو بخوای بهت نگفتم ولی خیلی لاغر شدی زیر چشات سیاهه گفتم مادرم بچه داریه چی میگفتم

1398/04/23 00:39

اره بابا هرکس یه جور مشکل داره

1398/04/23 00:39

پاسخ به

چون واااااقعا خستم مادرم خیلی خودشو نگه داشت امشب سر شام گفت راستشو بخوای بهت نگفتم ولی خیلی لاغر شد...

شیر خودت رو میدی سحر؟

1398/04/23 00:40

پ کی زندگی کنیم یکم بخندیم دلمون خالی از ناراحتی

1398/04/23 00:40

پاسخ به

من دختر بدبختیم ک هیچ وقت روز خوشی ندیدم?????

خدا نکنه
من الان دلم گرفت چند دقیقه پیش گریه کردم گفتم توام مثل بابات قراره بشی
تو دلم گفته سقط شه طلاق میگیرم
بعد عذاب وجدان گرفتم گریه کردم
تو دلم دستمو گذاشتم رو شکمم گفتم پسر مامان ببخشید این حرفو زدم ناراحت بودم اگه خوبی لگد بزن مامان خیالش راحت شه
بخدا تو دلم گفتم حس کرد لگد زد
امشب تولد امام رضاس بچمو سپردم به اون ‌
گقتم بهم نیرو بده بدون سعید بتونم بزرگش کنم

1398/04/23 00:40

پاسخ به

سوزش خطرناکه

نه ندارم اصلا

1398/04/23 00:41

پاسخ به

شیر خودت رو میدی سحر؟

شیرخشکی شد سینمو نگرفت داره خشک میشه شیرم زیاد. بود رفتم خونه مادرشوهرم ی هفته رد نشو ک کم شد چند هفته گریه کرد تا مادرم بردم دکتر گفت بچه گرسنشه بعد شیرخشک داد

1398/04/23 00:42

پاسخ به

خدا نکنه من الان دلم گرفت چند دقیقه پیش گریه کردم گفتم توام مثل بابات قراره بشی تو دلم گفته سقط شه ط...

عزیزم اونجوری نگو عصبانی هستی انشالله سایه دوتاتون رو سرش باشه بچه ب هر دو تون نیازمنده

1398/04/23 00:42

پاسخ به

عزیزم اونجوری نگو عصبانی هستی انشالله سایه دوتاتون رو سرش باشه بچه ب هر دو تون نیازمنده

ریدم دهن خودش و ننه اش

1398/04/23 00:42

پاسخ به

خدا نکنه من الان دلم گرفت چند دقیقه پیش گریه کردم گفتم توام مثل بابات قراره بشی تو دلم گفته سقط شه ط...

عزیزم انشالله نشکلت حل بشه ولی هیچوقت به طلاق فکر نکن

1398/04/23 00:42

پاسخ به

ریدم دهن خودش و ننه اش

? با مامانش دعوات شده

1398/04/23 00:43

پاسخ به

شیرخشکی شد سینمو نگرفت داره خشک میشه شیرم زیاد. بود رفتم خونه مادرشوهرم ی هفته رد نشو ک کم شد چند هف...

میگم انقدر لاغر شدی نکنه شیر هم نیدی

1398/04/23 00:43

سحر شوهرت چرا خونه نمیگیره راحت شین

1398/04/23 00:43

ای خدا

1398/04/23 00:43

با بچه نمیشه طلاق بیاری وسط چجوری جیگر گوشتو ول کنی

1398/04/23 00:43

پاسخ به

عزیزم انشالله نشکلت حل بشه ولی هیچوقت به طلاق فکر نکن

اتفاقا زیاد دارم فکر میکنم
لیاقت منو نداره

1398/04/23 00:44

چرا هی قطع میشه

1398/04/23 00:44

پاسخ به

میگم انقدر لاغر شدی نکنه شیر هم نیدی

ی ماهی میشه دیگ نمیخوره

1398/04/23 00:44

پاسخ به

اتفاقا زیاد دارم فکر میکنم لیاقت منو نداره

اونجور نگو پری پدر بچته ?

1398/04/23 00:44

پاسخ به

سحر شوهرت چرا خونه نمیگیره راحت شین

مرض داره ب فکرش نیس دیروز گفتم خونه بگیر مگرنه نمیام گفت باشه ببینم چکارمیکنه

1398/04/23 00:45

پاسخ به

اتفاقا زیاد دارم فکر میکنم لیاقت منو نداره

نگو تو رو خدا الان عصبی هستی هرچی باشه پدر پسرته و پسرتم به هرجفتتون باهم نیاز داره

1398/04/23 00:45