دورهمی غیبت های زنانه

43 عضو

پاسخ به

سحر واقعیه

اره مطمعن باش من که شک ندارم بهش

1398/05/11 14:09

پاسخ به

سحر واقعیه

البته مهم اعتقادته

1398/05/11 14:09

یه کاری که میخای بکنی رو نیت میکنی بهت میگه این کار خوبه یا بد

1398/05/11 14:10

نیتت رو تو دلت بگو با هفت تا صلوات بعد زنگ بزن بگو استخاره میخام

1398/05/11 14:10

پاسخ به

اینجوریه??من فکر کردم بگم فلان کارو بکنم چی میشه

خخخخ ن

1398/05/11 14:11

چی شده

1398/05/11 14:12

پاسخ به

مادرشوهر

چشه

1398/05/11 14:12

واسع چی خب

1398/05/11 14:13

پاسخ به

چقد خوبی کنم بهشون آخه چقد مگه منو چی فرض کردن پیش خودشون بسه به خدا بردیم

???

1398/05/11 14:14

پاسخ به

پسرم دیروز تب داشت زنگ زدم به شوهرم بگم تبش زیاده چی بدم میگه چرا زنگ زدی چرا نیاوردی خونه من صبحی ا...

واااا

1398/05/11 14:14

پاسخ به

پدرمو دراورده پیر شدم???به خدا از صبح دارم گریه میکنم

بیخیال گریه نکن مهم شوهرته چیکار به مامانش داری

1398/05/11 14:15

پاسخ به

اگه اینجا نبودم دق میکردم

اخی??

1398/05/11 14:16

پاسخ به

پسرم دیروز تب داشت زنگ زدم به شوهرم بگم تبش زیاده چی بدم میگه چرا زنگ زدی چرا نیاوردی خونه من صبحی ا...

خوب اینکه چیزی نگفته حتما منظورش این بوده اون سرکار کاری ازش بر نمیاد میبردی مادرشوهرت پاشورش میکرد

1398/05/11 14:16

پاسخ به

خوب اینکه چیزی نگفته حتما منظورش این بوده اون سرکار کاری ازش بر نمیاد میبردی مادرشوهرت پاشورش میکرد

خب میخاسه بگه ارومم میتونسته ن اینکه دادو بیداد کنه

1398/05/11 14:17

پاسخ به

پدرمو دراورده پیر شدم???به خدا از صبح دارم گریه میکنم

دیونه ای بخدا فاطی چرا الکی خودتو اذیت میکنی.

1398/05/11 14:17

سخت نگیر بابا پیر زنه ی چیزی میگه

1398/05/11 14:18

پاسخ به

فادی دهنو کج میکرد بع من میگه حرف نزن تو فکر کردی کی هستی

نمیدونم والا. ولی هرکسی یه صبری داره شاید تو زیادی ازش بد بردی بخاطر همین.

1398/05/11 14:18

پاسخ به

خب میخاسه بگه ارومم میتونسته ن اینکه دادو بیداد کنه

خب اونم ناراحت نوش شده.

1398/05/11 14:19

نمیدونم به خدا چی بگم از دست این متدرشوهرا

1398/05/11 14:19

پاسخ به

پیر زنه بمیره راحت بشم بچه من مریضه شب عین گاو خوابیده میگه تب نداره گفتم برو بابا تب داشت خفش میکرد...

حرمتها شکسته بینتون راحت ب هم همه چی میگین

1398/05/11 14:20

پاسخ به

حرمتها شکسته بینتون راحت ب هم همه چی میگین

منم موافقم ?

1398/05/11 14:20

پاسخ به

من صبرم زیاده هروز یه داستان برام درس میکنن نرو خونه فلانی فرداش خودشون میرن خونه فلانی میخوان زندان...

ادم یه صبر ایوب میخواد یه سر اهنین. هرچی گفتن بگی چشم

1398/05/11 14:21

من الان نتم تموم میشه بای

1398/05/11 14:21

یکم سیاست داشته باش بابا
الکی بگو باشه تو راست میگی بعد هرکاری خودت خواستی بکن

1398/05/11 14:21

پاسخ به

من بهش هیچی نگفتم درو بستم بی احترامی نکردم ولی اون کرد لز این به بعد احترامی وجود نخواهد داشت

بیخیال به فکر خودتو شوهرت باش تو سعی کن یه کاری بکنی که پیش شوهرت عزیزشی نه اینکه بیشتر ازش دورشی

1398/05/11 14:21