The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

عکس دخترانه خاص

9 عضو

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/19 18:29

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/20 13:48

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/20 22:15

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

عاشق دریای مواج
صبح روز بعد زودتر از همیشه از خواب بلند شد، میز صبحانه را چید، لباس‌هایش را پوشید و برخلاف همیشه وقتش را برای صاف کردن موج‌های روی موهای فِرَش تلف نکرد. مدام جمله‌ای را که سعید، شب گذشته در گوشش نجوا کرده بود به یاد می‌آورد.
سعید درحالی‌که دستانش را مثل زنجیر دور او قلاب کرده بود، گونه‌اش را بوسید و تا جایی که مطمئن شود نفس‌هایش لاله گوش مرجان را نوازش می‌کند دهانش را جلو برد و به آرامی زیر گوشش گفت:«تو مثل بقیه نیستی، سعی هم نکن که بشی. تو روی سرت یه دریای مشکی داری. می‌خوام یه رازی رو بهت بگم. من برخلاف بقیه، عاشق دریای مواجم. دیگه هیچوقت موجارو از موهات نگیر.»
در مقابل آینه خودش را بر انداز کرد، حالا بیش از هر زمان دیگری احساس قدرت می‌کرد. رژ لب قرمزش را از لابه‌لای خرت و پرت‌های کیفش بیرون کشید و روی آینه قدی اتاق نوشت:«من تو رو نه بخاطر اینکه دوستم داری، بلکه بخاطر اینکه باعث میشی خودمو بیشتر دوست داشته باشم، دوستت دارم.»
و درحالی‌که هنوز گونه‌اش از گرمای بوسه شب گذشته سعید گرم بود، از خانه بیرون رفت.

1398/04/20 22:20

پسری به دختر که تازه باهاش دوست شده بود میگه.
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره:مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام؟
پسره: بگو میخوام برم استخر
دختره اومد خونه ای دوست پسرش
پسر ..تو که اومدی استخر باید موهات خیس باشه برو حموم موهاتو خیس کن
دختره وقتی میره حموم پسر یک یکی به دوستاش زنگ میزنه .....
پسر و دوستا یک یکی میرن حموم
یکی اخری که میره حموم بعد 1تا 2ساعت
دیدن خیلی دیر کرده
رفتن حموم دیدن دختره وپسره رگ دستاشونو با هم زدند و گوشه ای حموم افتادن و گوشه ای حموم پسر  با خون  اش نوشته


نامردا خواهرم بود

1398/04/20 22:25

سلام . دلم برات خیلی تنگ شده بود

پسرک از شادی تو پوست خود نمی گنجید...

راست میگفت ...خیلی وقت بود که ندیده بودش..

دلش واسش یه ذره شده بود..

تو چشای سیاهش زل زد همون چشمایی که وقتی 16سال بیشتر نداشت

باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و هوارو عربده بالاخره کاری کرد که باهم دوست شدن

دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حرفای پسرک پرید و گفت:

من دیرم شده زودی باید برم خونه...

همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک را میدید زود باید بر میگشت...

پسرک معطل نکرد و کادویی که برای دخترک خریده بود رو با کلی اشتیاق به دخترک داد

دخترک بی تفاوت بسته را گرفت و تشکری خشک و خالی کرد...

حتی کنجکاویی نکرد داخل بسته رو ببیند پسرک خواست سر سخن روباز کند که دخترک گفت :

وای دیرم شد..من دیگه برم خداحافظ...

خداحافظی کردند و پسرک در سوک لحظه جدایی ماتم گرفت و رفتن معشوق را نظاره کرد ....

دخترک هراسان و دل نگران بود...

در راه نیم نگاهی به بسته انداخت ...یه خرس عروسکی خوشگل بود..

هوا دیگه داشت کم کم سرد میشد

وسرعت ماشین هاییکه رد میشدند ترس دخترک رو از دیر رسیدن بیشتر میکرد
پسره مثل همیشه 5 دقیقه تاخیر داشت

اما بازم مثل همیشه ریلکس بود...دخترک سلام کرد و پسر پاسخ گفت
دخترک بی درنگ بسته را به پسر داد و نگاه پر شوقش را به نگاه پسر دوخت.

پسر نیم نگاهی به بسته انداخت و گفت: مرسی...

بسته را باز کرد و ناگاه چشمش به نامه ای افتاد که عاشق خوش خیال دخترک برای او نوشته بود...

لبخندی زد و به روی خود نیاورد...

چند دقیقه ای را با هم سپری کردن

و باز مثل همیشه خداحافظی و نگاه ملتمس عاشقی که از لحظه ی وداع بیزار است..

این بار دخترک عاشق بود و پسره معشوق او..

معشوقی که شاید جسم اون سر قرار با 5 دقیقه تاخیر حاضر شده بود ،

اما دلش از لحظه اول جای دیگه ای بود ........

کمی آن طرف تر صدای جیغ لاستیکی دخترک و پسر را متوجه نقطه ای در آن طرف کرد..

پسرکی در زیر چرخ های ماشین جان می داد
و آخرین نگاهش دوخته شده به معشوقه ای بود که به او خیانت کرده بود

1398/04/20 22:27

برای تو می نویسم.
برای تویی که خواستم و نخواستی،
گفتم و نگفتی،
آمدم و نیامدی و به قدری این بازی دردآور شد که بدون هراس از نتیجه ی بازی، زمین زندگی ات را ترک کردم.
می خواستم بگویم که بدانی این جا هوا آفتابی ست.
حالم خوب، زندگی زیبا.
کمی منطقی تر شده ام،
بزرگتر،
بی تفاوت تر.
کمتر احساسات خرج این دنیا می کنم.
دیگر حتی از فرستادن قلب قرمز مصنوعی در چت، برای آدم ها دریغ می کنم.
کمتر بهانه می گیرم.
کمتر گریه می کنم.
و هر وقت با خودم خیال می کنم که بالاخره یک روز، همین سهم کوچک دیدار های کوتاه روزانه ات را از من می گیرند، سیگار می کشم.
من حالم خوب است.
خیالت تخت.
دلت قرص و محکم.
من حالم خوب است.
حال من خیلی خوب است.
اگر هم جایی شنیدی :
“تاکید بسیار روی یک موضوع، بوی دروغ می دهد.”
باور نکن!
چون من حالم خیلی خیلی خیلی خوب است.

1398/04/20 22:33

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/21 15:41

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/21 15:42

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/21 15:43

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/21 15:48

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/21 16:14

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

عوارض مصرف پفک :

1398/04/21 16:25

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

کدوم؟

1398/04/21 17:43

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/21 17:47

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/22 12:23

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/22 12:23

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/22 12:24

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/04/22 12:25