پاسخ به میگم بهش فردا پس فردا بچه ش اومد دست.کرد تو چشم بچه ام چ خاکی بریزم سرم
دفه دیگع کع اومد بگو بهش. من خونم خوزستان بود صابخونمون زرت و زرت 8 صب دختر کوچیکشو میفرستاد بالا پیشم دختره هم پررو و فوضول. اعصاب برام نذاشته بود انگار من لله بچش بودم ی روز بهش گفتم عسل جان من کار دارم بیکار نیستم هر روز میای بالا ن میذاری غذا بپزم ن میذاری خونمو مرتب کنم تو همه چیمم دست میکنی من دوست ندارم برو خونتون هر وقت تنها بودم زنگ میزنم مامانت بیا بالا. اینم 8.سالش بود رفتهبود ب مادرش گفته بود مادره دیگه جواب سلامم نمیداد . گفتم بدرک اثاث کشی ک کردیم ازشون خدافظیم نکردم ?
1398/07/23 14:58