چت دوستانه

17 عضو

پاسخ به

سلام فاطمه خانم بله متوجه شدم شما فرمودید ک بعد هر بازی اسباب بازی جمع بشه. نه اینکه اخر شب و... درس...

سلام عزیزم اون مال خشکی پیام دادنه من چه دعوایی دارم?
ضمن اینکه سوال قبلیت مال دوتا مورد تربیتی هست که برای نوجوونی و جوونی بچه هم خیلی مهمه و ارتباطی با جمع کردن وسیله ها نداره.نکته دوتا چیزه که کلی میگم باید توضیح نوشت اما فعلا وقتش نیست بقیه پیام هات هم هنوز ندیدم.
اول اینکه بچه ثانیه به ثانیه بازیش عوض میشه غلطه یعنی بچه ای که نمیتونه حدودا یه ربع نیم ساعت با یه چیز سرگرم بشه اشکال داره .بله یه وقتی هست چند تا اسباب بازی کوکی هست خب اون طبیعیه ولی اینکه مثلا شما خونه سازی بازی داشته باشی بعد بچه دو دقیقه بازی کنه بره سراغ بازی دیگه یعنی باک بنزین بازیش خالیه.یعنی داریم از این شاخه به اون شاخه پریدن یادش میدیم جای اینکه تمرکز یادش بدیم توی کار تلاش کردن یادش بدیم توضیحش بمونه اگه فرصت موند می‌نویسم
نکته دوم اینکه راه جذب بچه به اسباب بازی این نیست که جلوی چشمش باشه بچه یه قانون داره هیچکدوم هم مستثنی نیستن به هر اسباب بازی من مادر من پدر بیشتر بها بدم باهاش با اون بازی کنم تقلید صداشو کنم اون بیشتر بهش توجه می‌کنه حالا اگه من مادر یا پدر اینو بزارم کنار بهش توجه نکنم اونم‌توجه نمیکنه.این معنیش این نیست صبح تا شب با اسباب بازی کنار بچه بازی کنیم معنیش اینه که باک بنزین بازی بچه رو پر کنیم به دنیاش بها بدیم.توضیحش خیلی مفصله کاش فرصتی پیش بیاد میام مینویسم

1399/01/17 21:36

ان شاء الله همتون سلامت باشید حال همتون و خانواده هاتون خوب باشه خیلی دلم تنگ شده براتون و بتونم بازم میام.برام خیلی دعا کنید خیلی محتاجم روزای سختیه دل بستم به وعده خدا که آخر هر سختی آسونیه?

1399/01/17 22:06

پاسخ به

سلام عزیزم اون مال خشکی پیام دادنه من چه دعوایی دارم? ضمن اینکه سوال قبلیت مال دوتا مورد تربیتی هست...

یه استخر کوچیک داره ک یه جورایی شبیه زرافه ست. یعنی یه عروسک بادی زرافه ای، این استخر داره

خلاصه، چند روزه اسباب بازی ها و سبد اسباب بازی هاش و کتاب هاش رو گذاشتم توی این استخره
دارم باهاش کار میکنم که هر اسباب بازی ای از خانم زرافه گرفتی، باید دوباره به خانم زرافه بدیش، تا اسباب بازی جدید بهت بده
چند بار در روز این جور جملات رو براش تکرار میکنم. بهش میگم خانم زرافه میگه اسباب بازی قبلی رو بیارید تا بهتون جدید بدم.
البته خیلی متوجه منظورم نمیشه. اما خودم کتاب یا اسباب بازی رو میذارم توی استخره و میگم خانم زرافه ما کتاب رو برگردوندیم، میخوایم کتاب جدید برداریم

البته بازم خیلی دخترم متوجه نمیشه و حمله میکنه کتاب یا اسباب بازی برداره?بهش میگم مامان ما باید قبلی رو بذاریم تا خانم زرافه اجازه بده کتاب جدید برداریم.
این استخره هم یه کناری توی همون هال، پیشمونه.
نمیدونم درست روشت رو انجام دادم یا اشکال داره؟
اینکه گفتم ثانیه به ثانیه بازیش تغییر میکنه برای خونه سازی و... نبود. با توجه ب اینکه تازه چهارده ماهشه و زورش نمیرسه خونه بازی کنه. فوووقش هنر کنه چندتا خورده ریزه بازی رو بذاره روی هم. ک یعنی برج بسازه. حالا ممکنه خود همون چیزها تخت باشن و مثل مکعب، نباشن ک برج بشه و صرفا بذاره روی هم. یا چندتا مکعب اسباب بازی رو بریزه توی قوطی شیشه شیرش.
اما اینکه گفتی ربع ساعت بازی کنه. بعضی بازی هاش مثل برج هوش رو میبینم بیشتر براش وقت میذاره و به چند دقیقه میرسه. مدام حلقه ها رو میذاره توی برج هوش و دوباره در میاره و دوباره میذاره. یا بازی با گندمک و یه کاسه. یا کتاب خوندنش بدون حضور من.
این ها چند دقیقه دیدم زمان میذاره. اما بوده هم بازی هایی که زیاد براشون وقت نذاشته.

راستی دارم سعی می کنم توی کارهای خونه یه کم مشارکتش بدم. مثلا موقع پهن کردن سفره، زیر دیگی رو میدم دستش میگم برو بده بابایی یا میگم برو بذار روی سفره.
حالا ک بیشتر میتونه راه بره و معنی جملات رو بیشتر متوجه میشه، بهتر میتونم مشارکتش بدم.
از دیشب باهاش کار کردم ک بعد غذا، قالی رو جارو نپتون بکشیم. قبلا شوهرم نمیذاشت بهش دست بزنه و میگفت کثیفه. اما خدا رو شکر دیگه میذاره ریحانه دستش بگیره. حالا یا بخاطر جیغ و اصرار دخترم بوده یا بخاطر اینکه خود دخترم چندبار بهش دست زده و اخر سر شوهرم بیخیال شده. نمیدونم. اما دیشب بهش سعی کردم یاد بدم قالی رو جارو بکشیم. البته براش این مسئله رو جذاب نکردم.خودش از خدا خواسته بود. بیشتر سعی کردم به چشم دادن یه مسئولیت بهش، نگاه کنم.

راستی اشاره به جیغ شد. خیلی مویایل

1399/01/19 09:05

پاسخ به

این تفکر رو هم از خودت دور کن.بچه من متوجه نمیشه .البته من منظورم این نیست که به بچه فشار بیاریم منظ...

هوم?

1399/01/19 08:36

پاسخ به

اون ک از شما بالاتر بود کیه؟ اخه من شبیه شما یا بهتر از شما بنظرم اطرافم ندیدم. حتی به یه نویسنده کت...

الگوی خوبی معرفی کردم بالاتر از حضرت زهرا مادری نمی‌شناسم دعا کن شبیه ایشون بشیم خدا بزرگه ازش کم‌نخوایم

1399/01/19 11:54

ببین اطرافیان من خیلی حرف بهم زدن که یعنی چی به بچه اینقدر محل میدی خب بوسه دیگه دوستش داریم تازه تو باید بگی فلانی دوست داره که بوست می‌کنه یا بگی بوس کن فلانی رو اما من این اشتباهو نکردم به بچم یاد دادم هر کسی هم که باشه من موقعی که تو نیاز داری کنارتم تا همیشه توی مشکلاتش یادش بیاد مادرش همیشه پشتش هست نه اینکه یادش بیاد مادرشم سمت بقیه رو میگیره و‌تنهاست ضمن اینکه یادش دادم خودش تصمیم بگیره البته من فقط تک بعدی جلو‌نرفتم.و چیزای که میخواستم یاد بگیره در قالب داستان یا اینکه خودم انجام بدم بهش آموزش دادم اما خب با چیزایی که خط قرمز بود کاری نداشتم مثلا شاید برا یکی عادی باشه بچش به هر کی رسید بره بوسش کنه اما من اینو‌نمیپسندیدم و تو روش سلام و خدافظی بهش اینو نگفتم و بوسیدن رو یه مقوله جدا بهش یاد دادم چون بعدها می‌ره مهد با غریبه ای کسی تنها میشه کلی خطر برای بچه هست من جای اینکه هی بهش بگم خطر خطر بهش روش درست رو یاد میدم.الان مثلا داداشم بیاد چیزی بده دستش من جلوی پسرم نمیگم دایی ممنون برام اینو آوردی وقتی پسرم حواسش نبود تشکر میکنم میگم ممنون زحمت کشیدی فلان چیز آوردی اونم میگه وظیفه بود خواهری تموم میشه بعد اوایل یکمی طول می‌کشید الان سریع تره خود پسرم میگه دایی ممنوووون که برام کشک آوردی یا هر چی باشه. و به قول داداشم این تشکری که به زور تو نیست چقدر بیشتر به آدم میچسبه تا وقتی هی مادر به بچش میگه تشکر کردی کردی آخرم بچه به دروغ میگه بله

1399/01/19 12:05

ولی ببین باز همین مثال ها که برات زدم جنبه زیاد داره به قول خودت تربیت تک بعد نیست یعنی نمیشه تو بگی مثلا بوس زوری دست زوری یا دفاع نداریم بعد به موقعیت های مختلف بهش ثابت نکنی و روش دفاع با حرف رو بهش یاد ندی این میشه تک بعدی یعنی یه چیز منع کردیم گفتیم میشه نباشه ولی راه نبودنش بهش یاد ندادیم بعد بچه تو موقعش بوس زوری بشه بغل زوری بشه میگه پس مامانم دروغ میگه که الان هیچی نمیگه جلوی اینا.من حتی کوچیکم بود بغلش میکرد یکی گریه میکرد البته پسرم بغل یکی دونفر فقط گریه کرد اونم خاطره بدی از هر دوشون داشت وگرنه خیلی غریبی نمیکرد اونم به خاطر شیوه درست که رفتم بود اونم اینکه وقتی میخواستم بدمش به بغل کسی بهش خبر میدادم حتی کوچیک بود بهش میگفتم خواستی بیای پیشم بگو‌ماما یا گریه کن یا کافیه بهم نگاه کنی دستاتو باز کنی حالا نسبت به سنش.اگرم کسی زوری بغلش میکرد و گریه میفتاد طرف میخواست با گنجشک و...آرومش می‌کنه میرفتم میگرفتمش میگفتم زوری بغلش نکنید میگفتن تو جلو نیای آروم میشه منم میگفتم اون اندازه توانش دفاع می‌کنه توانش میگه گریه کن مامان میاد وقتی مامان نیاد آروم میشه ولی ترس و اضطراب تو دلش میاد که نکنه دفعه بعدم گریه کنم مامان نیاد مامان نکنه دوستم نداره که نمیاد و.....

1399/01/19 12:09

پاسخ به

به جای پسرم نه حرف میزنم نه بهش میگم سلام کن خدافظی کن دست بده تشکر کن نه هیچی .اون بدن خودشه تشخیص ...

اون موقع ک کوچیکتر بود برا سلام و خداحافظی یا تشکر کردن یا معذرت خواهی یا چیزهای دیگه چطور یادش دادی و اگر یادش میرفت یا انجام نمیداد چطور رفتار میکردی؟

1399/01/19 12:35

پاسخ به

خیلییییی حرف می‌شنوم بابت این روشم ولی برام مهم فقط تربیت بچمه هر *** اختیار داره بچشو هر جور دوست دا...

اخ اخ حرف از اختیار زدی

خداییش خانواده شوهرم تحصیل کردن و رفتارشون خوبه اما من اختیار اینو نداشتم عکس های ریحانه رو توی پیجی ک دوستام و فامیل های شوهرم فقط میدیدن، بذارم و میگفتن عکس هاش رو نذار بچه چشم میخوره

دخترم تقریبا یه ماهه بود و یه لک اومد روی پاش. مادرشوهرم یه روز گفت فلانی(اون یکی خواهرشوهرم) هی حرص میخوره میگه چون مهسا عکس های ریحانه رو گذاشته توی اینستا، چشمش زدن و این لک اومده


یا من تا یکسالگی خیلی اصرار داشتم ک بچه از غذای سفره ک نمک داره نخوره و مادرشوهرم ب دخترم میگفت مامانجون کی یکسالت بشه، همه چی بهت بدم بخوری...

انگار من دارم در حق بچه ظلم میکنم میگم غذایی ک نمک و ادویه داره نخوره?

1399/01/19 13:04

عاسق روشهای تربیتیم فاطمه

1399/01/19 18:40

پاسخ به

الان دخترم خیلی کتاب دوست داره. مدام کتاب میاره ک براش بخونم. یا خودش میشینه میخونه. البته کتاب هایی...

هیچی وقتی چسب میزنی بهش بگو وقتی کتاب پاره میشه باید چسب بزنیم تا بتونیم بازم ازش استفاده کنیم ضمن اینکه خودشم مشارکت بدی توی درست کردن اون کتاب چسب زدن و....یا چیزی می‌ریزه جمع کردن.برا سن الانش کافیه.مراقبت از وسایلم باید بگم که همه چیو بایدجمع کنی هر چیزی که باعث بشه بهش هی بگی نه دکوری و.....بقیه وسایل با داستان مثلا من میشستم بهش میگفتم نگاه کن اسبت رفته جلو کابینت شکستنی ها میگه بیا اینا رو بشکنیم دستمون زخمی بشه بعد می‌خندیدم بعد می‌گفتم نگاه نگاه عصا داره به اسب میگه نباید اینا رو بشکنیم و یه بحث بین وسایل خونه میشد?شاید پنجاه بار این داستان گفته شد چون بهش میخندید ولی توی ذهنش موند.ضمنا بگم بچه بود یکی دوتا لیوان شکست اونم درست برخورد کردیم از شکستن چیزی هراس تو دلش ننداختیم آگاهانه رفتار کنی بزرگتر بشه خودش درست رفتار می‌کنه.دز مورد کابینت ها و کشوها ما ممنوعیتی نداریم سر همه کابینت ها و کشوها می‌ره اما یه کابینت مخصوص به خودش داره وسایل بی خطر اونجاست و هر چی لازم دارم میگم برو بیار حتی عرق نعنا بیار گلاب بیار کاسه آبکش کم کم بهش یاد دادما یا وقت خونه تکونی سر همه کابینت ها بردمش یکی یکی شکستنی ها رو دستش دادم میگفتم ببین این برا این کاره و.....نذاشتم به خاطر برطرف کردن حس کنجکاوی بخواد دور از من سراغ این وسایل بره خودم بردمش

1399/01/19 22:38

پاسخ به

فاطمه جان اگر روش های تربیت فرزندت رو کتاب میکردی، مطمئن باش حتما میخریدمش? کاش مینوشتیشون. یا کاش ...

با احترام به پیشنهادی که دادی و تو فکرش هم بودم اما فعلا فرصتی ندارم یعنی فرصت دارم اما الویت اولم اینه قبل اینکه کتابی بنویسم‌ بچم‌دوران خوبی رو سپری کنه قبلا تجربه نوشتن دارم و میدونم‌ذهن آدم اونقدری درگیر میشه که حتما از یه جا باز میمونه و نمی‌خوام اون یه جا بچم باشه و بشم کوزه گری که از کوزه شکسته اب میخوره.ان شاء الله فرصت مناسب تر توی برنامه های آینده

1399/01/19 21:47

پاسخ به

مجاز اصلا نیست ک به گوشی من و باباش دست بزنه. اما یه گوشی بلااستفاده هست ک باهاش براش لالایی میذارم....

1.دست زدن به گوشی شما و پدرش مجاز نیست رو درک نکردم یعنی چی؟یعنی بچه می‌ره دست بزنه مثل یه شکستنی یا...میگید دست نزن یا کلا دور از دسترسشه یا.....؟
2.خوشحال شدم گوشی موقع خواب حذف شد چون روند خوبی نبود حتی خاموش ولی موندم چرا وقتی مادر پدر هستن گوشی لالایی بخونه چه آهنگی شیرین تر از صدای مادر‌میشه؟وقت خواب یکی از وقت هایی هست که با بچه میشه نزدیکی رو‌بالا برد چرا ببخشمش به *** یا چیز دیگه ؟
میدونی یه اصل خیلی مهم توی این کارهای من هست اونم اینه که همیشه الویت اول رو میدم به بچه ( به غیر از همسر که به بچه نشون دادم پدر ستون خونه هست ولی بازم به بچه نشون دادم باید حواسش به مادر‌خیلی بیشتر باشه?خوش به حال زنش??) الویت یعنی چی یعنی اگه بین تفریح خودم و بازی با بچه باید انتخاب کنم بازی رو انتخاب میکنم اگه بین آشپزی راحت خودم و سخت با بچه باشه سخت انتخاب میشه بچه وقتی ببینه مادر‌براش خیلی وقت میزاره‌ و واقعا الویته اونم حرف شنوی بهتری داره این یه قانون کلیه هر بچه ای ببینی با کسی که بیشتر براش موقعیت بازی فراهم می‌کنه و همبازی خوبیه بیشتر حرفشو می‌شنوه خودمونم کسی برامون بیشتر وقت بزارن بیشتر تو فکرشیم.
3.ما یا نه میگیم یا نمیگیم اگه گفتیم نه دیگه به‌هر دلیل محکمه پسندی بله نمیشه اینکه من گفتم قانون اینه صفحه خاموش بعد بگه صفحه روشن بعد من بدونم مخالفت اثر ندارد مخالفت نکنم دارم به بچم یاد میدم قانون الکیه اینجور وقتا باید با یه تکنیک یه نه قاطع و چند بله مهربون از مخمصه بیای بیرون نه اینکه وارد بازی اصرار از بچه و نه از مادر پدر بشی چون برنده نداره این بازی دو سر باخته
4.در مورد خانواده ها باید محکم برخورد کنی من پدر همسرم میشه داییم خیلی هم خوبیم رودرباسی هم داریم عکس میآورد نشون پسرم میدادخیلیییی کوچیک بود می‌گفت این کیه یا بازی کودکانه می‌ریخت خودش بازی میکرد که بچمو‌جذب کنه و می‌گفت باید براش پنج سالگی گوشی بخرید نخری من میخرم میدونی چیکار کردم جای جنگ با اون به بچم یاد دادم اونم با قانون خونه خودم.یعنی وقتی دایی‌بار دوم ( یه بار محترمانه تذکر دادم جلو بچه گوشی نیارید وقتی محمدمهدی نبود) عکس آورد گفتم بابایی میدونی گوشی برا اینه وقتی زنگ خورد برداریم حرف بزنیم بزاریم اون بالا بریم گوشی اسباب بازی نیست.و بعد به پسرم گفتم خب فکر کنم باباجان با گوشیشون کار دارن بیا ما بریم بازی کنیم هر وقت کارشون. تموم شداگه گوشی خسته شون نکرده بود میان و بعد یه بازی پرهیجان شروع می‌شد .اوایل دایی مقاومت میکرد و گوشی دست می‌گرفت تا جذب بشه حتی میگم

1399/01/19 22:41

پاسخ به

اون موقع ک کوچیکتر بود برا سلام و خداحافظی یا تشکر کردن یا معذرت خواهی یا چیزهای دیگه چطور یادش دادی...

هیچی نگفتم اینی که گفتم از بچگی تا به حال بود.مگه کسی از بچه یه ساله توقع سلام داره که من اگه یادش رفت بهش تذکر بدم اگرم کسی تذکر داره مشکل اونه نه مشکل من و بچم ? در عوض وقتی سلام میکرد ذوق میکردم یا توی خونه ما هر روز صبح تا شب به همه چی چندین بار سلام میکنیم سلام گل ها اومدیم بهتون آب بدیم میدونیم تشنه شدین سلام اسبی می‌خوایم باهات بازی کنیم سلام کمداسباب بازی اومدیم اسباب بازی انتخاب کنیم و.....
توقع از بچه زیاد نکن که شاید الان به زور انجام بده چون زورش بهتون نمی‌رسه اما بعد که زورش رسید یعنی دقیقا نوجوانی دیگه خانواده گریز میشه.بچه است یه بار سلام می‌کنه یه بار محل طرف نمی‌ده من چیکار کنم هیچی من کار خودمو‌میکنم سلام خودمو‌میکنم صبح به صبح بیدار میشه بهش سلام میکنم چندین بار با شکل های مختلف که متوجه بشه از بیدار شدنش خیلی خوشحال شدم.ولی اگه سلام نکرد کاری باهاش ندارم وقتی سلام می‌کنه با ذوق توی چشمام و لبخند بهش جواب میدم و اینم بگم هنوزم پیش میاد که میریم‌مهمونی و می‌خوایم برگردیم خدافظی نمیکنه همه هی تشویق میکنن خدافظی کن من سکوت میکنم و یه حمله آروم خطاب به پسرم میگم اگه دوست نداری خدافظی کنی دست مامان بگیر برو سمت در اونطرفه?فکر کن چهره بقیه چجوریه

1399/01/19 22:13

ذهنم خسته شد بعد میام میخونم جاییش مونده بود ویرایش میزنم خیلی مونده ها ولی نمیشه همه رو نوشت خیلی سخته چون مثلا من دارم مینویسم یادم‌میاد اینجا اینکارم اثر کرد چون اونروز فلان کار انجام داده بودم ولی دوتا نکته کلی که گفتم رو‌همش صدق می‌کنه
تربیت خودمون و اعتقاد قلبی به اینکه بچه شبیه خودمون میشه نه حرفامون
الویت دهی به بچه و بودن توی راس کاراتون اونم‌ معنیش این نیست به خودمون نرسیم معنیش اینه رسیدگی به خودمون رو توی بچه ببینیم یعنی از بودنش شوق واقعی داشته باشیم نمیتونم واضح بگم بهتره مخالفش رو بگم برخلاف شیوه فکر اکثر آدمها که میگن وای چون بچه هست نمیتونم نه درس بخونم نه کاری کنم نه زندگی کنم نه کارخونه نه تمیزی نه .....اینا فقط عدم مدیریت خودشونو‌میرسونن وگرنه اینهمه آدم بچه دارن

1399/01/19 23:00

پاسخ به

من واقعا توان گفتن این حرف ک: وقتی دیدی کسی ب حرفت اهمیت نمیده به جای سکوت.... رو ندارم ک جوری بگم ک...

عزیزم اولین قدم برا جواب دادن شناخت طرفه مسلما هر *** دیگه بود من این حرفو نمیزدم اما مثلا ایشونو‌میشناسم که‌دیدشون‌به‌حرف من‌چیه.بعد این حرف من شاید تو ذهن تو یه ناراحتی یه دعواست که مسلما اگه طرفمو نمی‌شناختم همین بود اما ایشون رو میشناختم ضمن اینکه گوشیشو جمع کرد بلند بلند میخندید و‌میگفت واقعا به مادرت رفتی ? منم خندیدم گفتم آقامحمد احتمال قوی توی سرسخت بودن تا رسیدن به هدف به شما رفته بعدم داییم گفتن سرسخت نبود دخترخواهر من حقش نبود هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد منم از فرصت استفاده کرده گفتم ولی دایی جان قبول کنید گوشی برای بچه طاووس نیست بازم خندیدن گفتن نگاه از یادشم نمیره ها بعدم‌با لیوان آبشون یه بساط آب بازی درست کردن که فقط من خیس شدم? یعنی کلا همه چی در سایه محبت بود چون طرفمو میشناختم ?.مسلما شما نباید به خواهرمادر همسرت اینو بگی شاید باید طور دیگه برخورد کنی به نظرم یه کلاس مشاوره برو و روش برخورد ها رو یاد بگیر به این میگن سازگاری مثلا بوده‌من فقط بچمو‌برداشتم رفتیم سراغ بازی بدون اینکه حتی کلمه ای بگم که چرا رفتم یا.....باید شخصیت طرف مقابل رو‌بشناسی و صحبت کنی نه اینکه به همه یه جور حرف بزنی اینکه میشه شکستن حرمت‌ و بدتر بچه هم یاد میگیره.بچه من اونروز که داییم رفت مطمینا‌بیشتر از هر چیزی یاد گرفت محبت روی سنگ هم‌جواب میده همیشه لازم نیست دفاع سختی کنه.حتی بار بعد دایی گوشی دستش بود بنده خدا کارهاشون انجام میدادن پسرم رفت گفت بابایی ممنون کارت تموم شد گوشی بزار‌اون بالا و بیا بازی و اومد باز بازی .ممنونشو معمولا اول میگه?یعنی نه بی حرمتی کرد نه رابطه اش با داییم بد شد نه از من بی حرمتی دید نه هیچی فقط یاد گرفت با کسی که دوستش داره خیلیییی دفاعش باید فرق کنه تا با کسی که بدشو میخواد دفاع محبتی هم داریم

1399/01/26 04:02

در کل میگم یه دور دیگه کل حرفامو بخون چون‌واضحه خوب بهشون. فکر نشده شاید فکر کردی ولی به‌اندازه ای که لازمه نه. لازم شد بازم بخون .اینو تجربه ام و نوع سوالاتت بهم میگه چون من هر بار یه چیز میگم تو مسیر قبل خودتو باز میری این یعنی اون هدف اصلی رو هنوز نگرفتی .
دوتا نکته که گفتم بنویس و با خودت تکرار کن سعی کن تو موقعیت های مختلف بهشون فکر کنی این موقعیت این جمله چی رو نشون میده اینجوری راحت تر متوجه میشی تا هر‌چیژی رو من بگم یعنی رویه کلی زندگی من یه چیز بوده که باعث شده این روش برم اونم‌تو همون دو نکته هست بقیه چیزها شامل همون میشه گفتم نمیشه بگم اینکار کردم اینو یاد گرفت چون خطاست تربیت یه امر به هم پیوسته هست

1399/01/26 03:47

پیام های قبل از 17 اردیبهشت برام نمیاد

یه سری پیام نخونده داشتم. نمیدونید چی شدن؟ ?

1399/06/14 15:10

با خوندن این متن خودم انگیزه گرفتم برای قرنطینه بیشتر ☺
گفتم شاید باعث انگیزه بقیه هم بشه

1399/08/20 13:19

پاسخ به

?آیا از قرنطینه و در منزل ماندن خسته شدید؟؟ چند روز؟؟حوصله تان سررفته؟! تحملتان تمام شده؟!خیلی خسته...

نه از اینکه اطرافیان متوجه کنیم که کرونا شوخی نیست و نمیتونی بگی من ندارم خسته شدم از اینکه یکی با وجود تموم علایم کرونا قبول نمیکنه کرونا داره با وجود نداشتن حس بویایی میگه سرماخوردم خسته شدم از اینکه بحث درست میکنن برای امثال منی که تو خونه موندم و میگن تا کی تو خونه دلمون تنگ میشه باید بری بیای و....خسته شدم از اینکه متوجه حق الناس نمیشن خسته شدم از اینکه متوجه خطر برای بچه های مظلوم نمیشن و راحت بدون ماسک و با دست که به همه جا خورده بغلشون میکنن خسته شدم راحت بگم من از خودخواهی مردمی که میبینن چندین نفر دارن میمیرن و بازم حرف دلم تنگ میشه دلم داغون میشه و....رو میزنن خسته شدم من از دلی که نسل شیعه رو کم می‌کنه و هم قدم دشمن شده خسته شدم من از دلی که زیارت مشهد خودشو درست می‌دونه توی کرونا و سفر شمال یکی دیگه رو نهی می‌کنه خسته شدم من از خودخواهی ها خسته شدم من از اینکه صله رحم مستحب موکد رو واجب اعلام میکنن و به این طریق رفت آمد میکنن ولی دفع خطر احتمالی که مثل نماز به ما واجب شده رو بی خیال شدن میگن توکل به خدا خسته شدم توکل به کدوم خدا به همونی که میگه خطر احتمالشم هست وظیفه داری دفع کنی نکردی باید خسران همه کسایی که از او مبتلا شدن بدی؟ از دنیا رفتن مقصری؟ من از تفسیر به رای کردن دین خسته شدم این روزها فکر میکنم خدای من و خیلی ها یکی نیست حتی کسایی که ارژشهامون یکی بودن میگن ما بریم مشهد زیارت طوری نیست زیارته سیاحت که نرفتیم ولی اونی که می‌ره سیاحت باید نره خب اونم میگه تو نرو زیارت غیر از اینکه الگو هستی برای ما امام رضای تو همه جا هست اما دریای من همه جا که نیست پس تو نرو تا منم نرم شد جنگ داخلی خودمون داریم هموطنامون رو عزادار میکنیم و بعدم میگیم خدا نخواد ما نمی‌گیریم بقیه به ما چه

1399/08/20 19:26

من احساس می کنم چون تو خانواده شون طرفدار نداره با حرف من دنبال اینه حرف منو بگه بهش توجه بشه

1399/08/29 20:21

پاسخ به

هستم با اجازه ات? همه هم نوشتم،کم و بیش انجام میدم خونمون رو داریم نقاشی کنیم درگیرم میخواستم هفته ...

سلام ما فکر کن نیستم نداریم??

1399/09/01 19:25

پاسخ به

چه جالب ممنون حتما میبرم قایم میکنم پیدا کنه جالبه براش حتما

پسر من هر چی داریم قایم که نه می‌ره استتار می‌کنه یه جاهایی از خونه که به عقل هیچکس نمی‌رسه من باید برم پیدا کنم یعنی وقتی می‌ره قایم کنه من سراپا چشم میشم تا بتونم پیدا کنم تازه بازم پیدا نمیشه یه چیزایی بعد خودش می‌ره میاره???برا تقویت حافظه مادر خوبه ?????مثال می‌ره پشت تاج مبل میزاره که هیچوقت دقت نکردیم این پشت جا هست و فکر میکردیم چسبیده به دیوار یا توی لوله بست روشویی که دیگه اینو خودش گفت چون من بازم نمی‌دونستم اون پشت روشویی آب می‌ره این لوله‌ها بازه...خلاصه برا تقویت خودتون هم بازی خوبه بگید قایم کنن کلی هم میخندین

1399/09/06 09:44

من برای همین توی این مبحث شرکت نمیکنم چون بیشتر بازی ها خلق شده پسر خودمه من فقط یه کمد پر از وسایل دور ریختنی بازیافتی یا هرچی میشه باهاش بازی ساخت جمع کردم البته وسایل خونه کلا در اختیارشه و هیچی نیست بگه می‌خوام و نشه بهش داد یا بگم اینجا نه اونجا نه یعنی بازی ها خلق ذهن من نیست و دوست دارم به جای ماهی دادن دست بچه ماهیگیری یادش بدید خیلی بیشتر بهش کمک می‌کنه حالا اونایی که زیر دو سال هستن بله خوبه که یکم خودشون هم کمک کنند جهت دهنده باشن اما بعد از دوسال دیگه خوب نیست

1399/09/06 11:58

یه پیمونه ارد ذرت
نصف پیمونه شکر دانه درشت( من چون گرون بود و شکر هم مصرف نداریم کلا شکر قهوه ای ریختم از دوران ارزانی داشتیم مصرف نشده بود)
ده قطره روغن مایع
نکات
به ازای هر پیمونه ارد ده قطره روغن لازمه
برای رنگی شدن میتونین از رنگ خوراکی استفاده کنید
اول تدابیر لازم رو انجام بدید زیرانداز خیلییی بزرگ و پلاستیک و...خلاصه هر چی که هی به بچه نگید دستتو اینوری نزن اونوری نپاش بهش بگید اینجا مخصوص شن بازی هر جا دوست داشتی بریز .
دوم اگر اعصاب تمیزکاری ندارید اصلا استفاده نکنید که بعد با دعوا کردن بچه به هر طریقی خوشیشو از بین نبرید چون ممکنه با همه تدابیر بازم جایی شنی بشه
سوم خودتون هم برید بازی اونقدر کیف میده میتونید با پلاستیک حباب دار و پارچه ( مستأجران میدونن چیه?) یه چیزی شبیه دریا هم درست کنید که کنار دریا باشید غذا هم همونجا سفره پهن کنید کنار دریا با همسر و خانواده میل کنید توی این کرونا یکمی تغییر دلچسبه
چهارم اگر آرد ذرت ندارید با هر آردی میشه درست کرد اما بافت آرد ذرت مثل بیرونی ها میشه ولی فرقی نمیکنه بچه بازیشو می‌کنه متوجه بافتش نمیشه که ?

1399/09/07 19:48