مامانهای زمستان 98

2 عضو

پاسخ به

نه طبیعی هستم

راحت زایمان‌کردی?

1398/09/06 09:25

پاسخ به

خب واسه اینکه حس مامانش بهش اینجوریه????

بذار بیاد ببینیش حست عوض میشه

1398/09/06 09:25

تازه من فکر میکنم دوباره از اول بشور و شیر بده و بزرگ کن میکم طاقت میارم?

1398/09/06 09:26

دخترم خیلی شیطونه

1398/09/06 09:26

تا این سن که اومده بازم اروم نشده

1398/09/06 09:26

پاسخ به

راحت زایمان‌کردی?

زیاد راحت نه.بالاخره طبیعی بدون درد نمیشه.اما بعد از زایمان همه چیز تمام بود.من خیلی خوش دردم.همه اش میگم کسی از درد که تا حالا نمرده منم نمیمیرم و اینکه یک روزه.بالاخره تمام میشه.و اینکه بچه دوم میگن راحت تر از اولی هست

1398/09/06 09:27

پاسخ به

تا این سن که اومده بازم اروم نشده

چند سالشه؟؟

1398/09/06 09:27

پاسخ به

چند سالشه؟؟

4 سال و 3 ماه

1398/09/06 09:28

پاسخ به

زیاد راحت نه.بالاخره طبیعی بدون درد نمیشه.اما بعد از زایمان همه چیز تمام بود.من خیلی خوش دردم.همه اش...

اره میگن دومی راحتتره

1398/09/06 09:28

دختر من ارومه خدایی.تو این سن صندلی میزاره زیر پاش و به زور کمکم میکنه تو ظرف شستن.بخاطر همین چیزاشه که کلا دلم رو برده و برای دومی جای خالی نذاشته

1398/09/06 09:28

دختر من 5 سال و 1 ماهشه

1398/09/06 09:28

اخی عزیزم خدا حفظش کنه

1398/09/06 09:28

انشالله به بعدی حسادت نکنه

1398/09/06 09:29

من همش استرس دارم

1398/09/06 09:29

میگم چجور دخترم باهاش کنار میاد

1398/09/06 09:29

خواست خودش بوده خواهر بیاد.فکر نکنم با این اوضاع دومی چیزی بهش برسه که اون حسادت کنه

1398/09/06 09:29

چون خیلی ناز نازی و عزیز باباس

1398/09/06 09:30

دخترم به پدرش بیشتر از من وابسته س

1398/09/06 09:30

?

1398/09/06 09:30

بالاخره حسادت هست یه مقدار

1398/09/06 09:30

یه روز خواب بودم امد بیدارم کرد گفت بیا سالن پیش من بشین.امدم سالن امد پشت دستمو بوسید گفت عزیز دلم خوشحال شدم تو رو دیدم امدی حال.همیشه جلو چشمم باش.رابطه اش با من خیلی خاصه.گریه ام میگیره سهمش نصف شه.خیلی حساسه.

1398/09/06 09:31

دوستم تعریف میکرد یکی از فامیلاش یه دختر داشته 4 ساله بعد یه پسر آورده میگفت دخترم همش بوسش کرده خیلی دوستش داشته تا اینکه یه روز خواسته بره حموم میگفت بچه رو گذاشت کنار دخترش خواب بود بعد رفت حموم ولی لیف رو فراموش کرده بود برمیگرده لیف رو برداره میبینه دخترش یه بالش گذاشته رو دهن داداشش

1398/09/06 09:32

خدا رحم کرده بود سر وقت رسیده بود

1398/09/06 09:32

دخترم به باباش میگه دوست داشتن چیه من عاشقتم در این حد بعد دستاش رو باز میکرد.

1398/09/06 09:32

پاسخ به

خدا رحم کرده بود سر وقت رسیده بود

وای خدا چقدر صحنه بدی بوده.خدا رحم کرده.باید ادم خیلی مراقب باشه.

1398/09/06 09:33