مامانهای زمستان 98

2 عضو

پاسخ به

خودم هم نمی‌دونم ..من آدمی ام چیزهای کوچیک تو دلم جمع میشه و یهو به هم میریزم

سعی کن کارهای مورد علاقه تو انجام بذی قبل اومدن نی نی، هم روزها زودتر بگذره برذت، هم تنهایی کمتر اذیتت کنه

1398/09/08 12:51

امروز ی نمونه دیگه ازش گرفتن

1398/09/08 12:51

از نخاعش

1398/09/08 12:52

خیر باشه

1398/09/08 12:52

توکل بخدا

1398/09/08 12:52

پاسخ به

سعی کن کارهای مورد علاقه تو انجام بذی قبل اومدن نی نی، هم روزها زودتر بگذره برذت، هم تنهایی کمتر اذی...

فقط خوابم میاد ...دلم میخواد بخوابم که نمیتونم

1398/09/08 12:55

بچه ها دعا کنین جوری نشده باشه نی نی

1398/09/08 13:45

دخترم رو بردم پارک کلی دوید

1398/09/08 13:45

یه لحظه رفتم از رو سکو کلاهش رو گرفتم

1398/09/08 13:46

یکم مونده بود بیفتم کلا کنترلم رو از دست دادم

1398/09/08 13:46

هنوز از ترس بدنم میلرزه

1398/09/08 13:49

پاسخ به

فقط خوابم میاد ...دلم میخواد بخوابم که نمیتونم

مبل و امتحان کردی؟

1398/09/08 13:56

پاسخ به

یکم مونده بود بیفتم کلا کنترلم رو از دست دادم

خداروشکر نیفتادی که؟ نگران نباش

1398/09/08 13:56

نیفتادم ولی شوکش خیلی زیاد بود

1398/09/08 14:00

خدا کنه چیزی نشه هیچ *** رو ندارم شوهرمم نیس

1398/09/08 14:01

در حال افتادن بودم خواستم‌خودم رو کنترل کنم رو دخترم‌نیفتم

1398/09/08 14:06

کاش این دختر منم یکم اروم میشد دیگه کم‌اوردم

1398/09/08 14:07

برگشتم اینقدر گریه کردم از دست این شیطنت و کارهاش

1398/09/08 14:07

پسر منم خیلی شلوغه
بخدا گاهی چند لحظه میومد سرکار، همکارام میگفت پسرت در حد بیش فعالی هم نیست یه چیزی فراتره
چه میشه کرد، سلامت باشن، خدا به ماهم حوصله بده

1398/09/08 14:16

اره والا خدا صبر بده بما

1398/09/08 14:21

پاسخ به

برگشتم اینقدر گریه کردم از دست این شیطنت و کارهاش

اروم شدی بعدش؟
شکر خدا کن بخیر گذشته، توکل به بخدا این چند وقت هم بسلامت بگذره

1398/09/08 14:22

پاسخ به

اروم شدی بعدش؟ شکر خدا کن بخیر گذشته، توکل به بخدا این چند وقت هم بسلامت بگذره

اره خداروشکر . انشالله

1398/09/08 15:16

هیچی نیست ان شاءالله نگین جون

1398/09/08 15:18

من خواهرم با شکم خورد زمین چیزیش نشد

1398/09/08 15:18

بچه جاش امنه ایربگ داره

1398/09/08 15:18