مادران با جنبه

3 عضو

پاسخ به

خونواده شوهرمن خیلی ترسناکن باورت میشه یکیو بلدن بچه رو خواب میکنه روحش درمیاره میفرسته گذاشته طلاها...

یاامام?

1398/11/05 11:47

جاریم انقد کتک میخورد از شوهرش که حدنداشت وقتی دعا پیدا کرد و رفت باطلش کرد شدن لیلی مجنون

1398/11/05 11:47

من بابام خیلی ادم با ایمانیه میگه تو ک شوهرت دوس داری تنها راهش اینه باهاشون در نیفتی همین

1398/11/05 11:47

پاسخ به

خونواده شوهرمن خیلی ترسناکن باورت میشه یکیو بلدن بچه رو خواب میکنه روحش درمیاره میفرسته گذاشته طلاها...

وحشتناکه

1398/11/05 11:47

پاسخ به

جاریم انقد کتک میخورد از شوهرش که حدنداشت وقتی دعا پیدا کرد و رفت باطلش کرد شدن لیلی مجنون

خاک ب سر اون که دعا کرده

1398/11/05 11:47

پسر دایی شوهرم با ما عقد کرد فقط مقایسه میکردن میگفتن کمرش قفل کردن ک نتونه کاری کنه تا شب عروسی دختره هم طلاق گرفت رفت از ترسش

1398/11/05 11:48

پاسخ به

خونواده شوهرمن خیلی ترسناکن باورت میشه یکیو بلدن بچه رو خواب میکنه روحش درمیاره میفرسته گذاشته طلاها...

وای مادرشوهرمنم یه چی گم میکنه زنگ میزنه یارو میگه مثلا تو فلان محوطه اس چند روز دیگه ام پیدا میشه

1398/11/05 11:48

پاسخ به

وای مادرشوهرمنم یه چی گم میکنه زنگ میزنه یارو میگه مثلا تو فلان محوطه اس چند روز دیگه ام پیدا میشه

دوری کن ازشون

1398/11/05 11:48

پاسخ به

وای مادرشوهرمنم یه چی گم میکنه زنگ میزنه یارو میگه مثلا تو فلان محوطه اس چند روز دیگه ام پیدا میشه

وای چ مادرشوهره خطرناکی داری ازش دوری کن

1398/11/05 11:48

من فقط از خدا خواستم تنها دلیل ادامه زندگیمم همون بود ک از اراک رفتن

1398/11/05 11:48

ن دیگه من در این حد دعوا نوشتن ندیدم?

1398/11/05 11:49

پاسخ به

? من که *** ب هر چی جادو و جنبله اصلنم از حرفش خوشم نمیاد حتی شوهرمم باور داره اما من نه شوهرم میگ...

دعا و چشم و نظر حقیقته فقط باید سپرد ب خدا

1398/11/05 11:49

پاسخ به

من فقط از خدا خواستم تنها دلیل ادامه زندگیمم همون بود ک از اراک رفتن

میاد خونتون چقد میمونه

1398/11/05 11:50

بخدا ی سید بود تا رفتم گفت بهت ی چی دادن خوردی تنها هم رفتم چون ب مامانم میگفتم مسخرش میومد گفت از چشم سوهرت انداختن باید دعا کنی چله داری برای بچه دار شدن این رو بجوشون بریز روز خونت اثر اون دعا از بین میره ازشم بده شوهر ت بخوره با هزار ترس انجام دادم همون روز فرداش شوهرم با گل اومد خونه میگف

1398/11/05 11:50

پاسخ به

میاد خونتون چقد میمونه

یکی دو روز

1398/11/05 11:50

پاسخ به

بخدا ی سید بود تا رفتم گفت بهت ی چی دادن خوردی تنها هم رفتم چون ب مامانم میگفتم مسخرش میومد گفت از چ...

بسپر ب خدا چهار قول بخون بریز چهار گوشه خونت یکسره

1398/11/05 11:51

پاسخ به

بخدا ی سید بود تا رفتم گفت بهت ی چی دادن خوردی تنها هم رفتم چون ب مامانم میگفتم مسخرش میومد گفت از چ...

هنوزم ب خونوادم نگفتم به هیشکی نگفتم

1398/11/05 11:51

بچها قران صوتی بزارید تو خونه باصدای بلند بخصوص سوره جن

1398/11/05 11:51

اونم چون سید بود رفتم دعا گر نبود فقط بلد بود باطل کنه

1398/11/05 11:51

شوهرم قراربود استخدام وزارت اطلاعات بشه مادرشوهرم همش میگفت من دعا کردم علیرضا کارش به گره بخوره استخدام نشه
سه سال تمام ازشوهرم مصاحبه و ازمون و ازمایش گرفتن گفتن شرایطط عالیه اول شهریورشروع به کار میکنی دقیقا29مرداد زنگ زدن گفتن نه نیا بعدمن افتادم گریه مادرشوهرم گفت من دعا گرفتم که نشه

1398/11/05 11:51

یاااا ابلفضل???

1398/11/05 11:52

پاسخ به

بعضیا تا یه چی میشه میگه دعامون کردن من خودم دوست ندارم شوهرمم اصلا اعتقاد نداره

نه شوهر من با یکی دوستاش که نمیدونست دوستش دعا نویسه درد دل کرده بود که زندگیم رو هواس
اونم گفته بود بیا بریم پیش دوستم بت میگه دلیلشو شاید براتون دعا نوشتن

بعد رفته بود بش اسم و فامیل اون شخصم گفته بودن که دعا نوشته بود برامون (حتی شوهرمم نمیشناسدش ) زن عموی منه

با اینکه برام عجیب بود ولی نمیتونم باور کنم

1398/11/05 11:52

پاسخ به

شوهرم قراربود استخدام وزارت اطلاعات بشه مادرشوهرم همش میگفت من دعا کردم علیرضا کارش به گره بخوره است...

فقط دوری کن ازشون

1398/11/05 11:52

پاسخ به

شوهرم قراربود استخدام وزارت اطلاعات بشه مادرشوهرم همش میگفت من دعا کردم علیرضا کارش به گره بخوره است...

چ عبضی ?

1398/11/05 11:52

پاسخ به

شوهرم قراربود استخدام وزارت اطلاعات بشه مادرشوهرم همش میگفت من دعا کردم علیرضا کارش به گره بخوره است...

چه مادریه ?

1398/11/05 11:52