من سره زایمان اولم 41 هفته بدون درد رفتم .امپول زدن و .دو روز درد کشیدم 23 ساعت درد وحشتناک کشیدم که به چیز خوردن افتادم و به مرگ م راصی بودم ...اخرم غش کردم و تب کردم و بچه پی پی کرد اورزانسی سز شدم ...خیلی زود داشت بعد اونهمه درد سز شدم ...مرخص شدم خونه اومدم روز 5م بخیه م عفونت کرد انگار شلنگ سوراخ میشه اب میپاشه اونجوری اندازه نوک سوزن بود ..تو خونه 3بسته دستمال کاغذی بزرگ خیس شد بیمارستان رفتیم بلوک .دکتره نفهم بخیه رو کشیده به من چیزی نگفت.بعدش گفت برو بخش بستری شو .رفتم بخش پرونده دادم و بستری شدم پرستار اومد یه نگاه کنه یهوووو جیغ که بخیه ت کو ..گفتم سرجاشه گفت نه تیست ..دیوث کثافت بخیه رو کشیده بود من با شکم باز تا بخش رفتم ...شوهرم دعوا دکتره ر نزدیک بود بزنه ....گفت دل و روده ش میریخت بیرون چی .خلاصه دو هفته بستری بودم با شکم باز و هرروز میومدن با گاز و الکل و ...ضدعفونی میکردن .....و دوباره اناق عمل رفتم ...مامانم طفلک بیست روز بیمارستان با پسرم باهام بود شب و روز .....خیلی ادیت شد خیلی ...... .....سره اولی بی تجربه بودم خیلی ادیت شدم یعنی سره اولی انگار 3بار زایمان کردم .......ولی سره پسر دومی م بیمارستان خوب رفتم و تجربه م بیشتر و راحت بودم بعده عمل
1399/02/16 21:38