?دورهمی مامانا?

1 عضو

دامادشون اومد ماشبن رو شن کرد حرکت کردیم

1399/03/10 15:19

من نگاه تو پنجره میکردم بغضم گرفته بود

1399/03/10 15:19

پاسخ به

دامادشون اومد ماشبن رو شن کرد حرکت کردیم

خوبه ک بهت چبزی نگفته خدابش

1399/03/10 15:20

یهو دستشو گذاشت دورگردنم

1399/03/10 15:20

گفت بیانزدیکم

1399/03/10 15:20

گفتم نه و اشک ریختم

1399/03/10 15:20

بوسم کرد گفت ببخشید یهویی اعصابم قاطی کرد

1399/03/10 15:20

پاسخ به

بوسم کرد گفت ببخشید یهویی اعصابم قاطی کرد

مرده بهش حق بده

1399/03/10 15:21

دیگ سرموگذاشتم روپاش درازکشیدم توملشین

1399/03/10 15:21

پاسخ به

مرده بهش حق بده

اره میدونم

1399/03/10 15:21

پاسخ به

چن سالشه اون پسره

34

1399/03/10 15:21

پاسخ به

34

اها

1399/03/10 15:22

ارا

1399/03/10 15:22

ه

1399/03/10 15:22

اخه خواهرو شوهرخواهرشم جلونشسته بودن من پشت تودلم گفتم وای مسافرتم زهرمارشد

1399/03/10 15:23

گفتم کاش نفهمن

1399/03/10 15:23

ک ما قهریم

1399/03/10 15:23

دیگه اشتی کردیم

1399/03/10 15:23

الهی خداروشکر ک نفهمیدن

1399/03/10 15:23

خداراشکر

1399/03/10 15:25

چخبرا

1399/03/10 15:26

چیکارمیکنین

1399/03/10 15:26

پاسخ به

تصویر

وااییی چه نازن ماشالله خدا حفظشون کنهههه

1399/03/10 15:37

پاسخ به

تصویر

عزیزم خدانگهشون داره برات چقدنازن?

1399/03/10 15:42

پاسخ به

اخه انقد دوقلو دوس دارممممم

منم

1399/03/10 15:44