26 عضو
یه مشکل خیییییییییلی خیییییییلی بزرگ دیگه هم داشتن
چی
اول سنندج بودم بعد اومدم تهران خونه همسرم که خواهرش توش زندگی میکرد
خوبه مادر شوهرت گزاشت ازش جدا بشین
شوهرم هر چی کار میکرد میخواستن ببرن واسه خودشون و بردن ، دیگه نذاشتم
همین خونه که توش زندگی میکنیم میگفت مال منه باید به اسم من کنن فکر کن خونه پنج میلیاردی و به اسم اون بکنیم
همین خونه که توش زندگی میکنیم میگفت مال منه باید به اسم من کنن فکر کن خونه پنج میلیاردی و به اسم اون...
خواهر شوهرت میگفت
من هیچی نگفتم تصمیم همسرم بود گفت میرم تهران چون کارم اونجاس میگفت سروه رو بزار پیش من بهش سر میزنی همسرم گفت من بدون سروه طاقت نمیارم
مدیر هست ماشالله این رفیق بازیا میکنه
آخر هفته پنجشنبه و جمعه تعطیلشونه روزای عید تعطیلی
آره
خونتون کجای تهران؟
اوه چقد بیشور??
واسم انگشت اشارشو به نشانه تهدید تکون میداد ادعات نشه بعدا اینجا خونه منه تو اومدی پیش من زندگی کنی
منم بعد از اون ماجرا و ماجرای بعد از سفر ببخشید ببخشید گوه دادم به خورد همشون
ایران زمین
اینم دیوثی بوده واسه خودش
?تموم شد
حق به حق دار رسید
کاری کردم بدون دعوا و جر و بحث به حقم رسیدم
چ خوبـ
اینا رو گفتم که حدیث جون ناراحت نشه و بدونه میشه همه چی و درست کرد
دل کسی هم نرنجه
البته من خدا کمکم کرد بخدا من تا عمر دارم مدیون خدا هستم
عالیه
??????
انشلا خوشبخت چ زتدگیت عالی تر بشه
سوسو بچه داری
پیام
همه چی رنگی رنگی
nini.plus/
برای ارسال پیام به این گروه باید ابتدا اپلیکیشن نی نی پلاس را دانلود نمایید.
این بخش در حال طراحی می باشد