The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

همسرانه🔞🔞🔞

44 عضو

???
??
?


#پارت_20
#ازدواج_اجباری


اصلا هواسم نبود که دانیال هنوز ایستاده و مثل همیشه با سیاوش صمیمی حرف میزدم جوری که کسی که ما رو نمیشناخت فکر میکرد عاشق و معشوق هستیم اما حقیقت این نبود اون برای من یه حامی بود درست موقعی که خانواده ام رو تو اون تصادف لعنتی از دست دادم و داداشی که جونم بهش وصل بود من رو ترک کرد و برای همیشه از ایران رفت سیاوش شد پشت و پناهم حتی با وجود وضعیت بد مالی که داشت!
وقتی باهاش خداحافظی کردم قطره اشکی که روی گونم افتاده بود رو پس زدم ، صدای دانیال بلند شد:
_نگو کاره ات اینه واقعا بدکاره ای!
با شنیدن این حرف دانیال برای یه لحظه خشکم زد اما با دیدن پوزخند روی لبهاش با خشم بهش خیره شدم و فریاد زدم:
_هواست به حرف هایی که میزنی هست!؟
_اینجا چخبره!؟
با شنیدن صدای امیربهادر با عصبانیت به سمتش برگشتم و داد زدم:
_بهتره از این پسره ی الدنگ و زنش بپرسی چی از جون من میخوان چند سال پیش من عاشقت نبودم بهت گفتم نه پست زدم چرا باید بخاطر این بد کاره خطاب بشم!؟
امیربهادر عصبی اخماش رو تو هم کشید و داد زد:
_چی!؟
به سمت امیربهادر برگشتم کامل و گفتم:
_اگه قراره همینجوری پیش بره من برمیگردم اصلا حوصله ی جنگ و اعصاب ندارم مطمئن باش اون قرارداد کوفتی تموم بشه برای همیشه میرم و حتی لحظه ای مکث نمیکنم
تموم مدت امیربهادر با خشم و عصبانیت مثل خودم بهم خیره شده بود وقتی حرف هام تموم شد از آشپزخونه خارج شدم و به سمت بیرون رفتم
به اندازه کافی اعصابم خراب شده دانیال و دنیا فقط داشتند عصبیم میکردند خودم به اندازه کافی مشغله داشتم و همین باعث میشد حرصم بیشتر بشه با شنیدن حرف هاشون جوری رفتار میکردند انگار من خودم عمدا به سمت امیربهادر اومدم



?
??
???

1399/06/12 21:57

???
??
?


#پارت_21
#ازدواج_اجباری


_باید برگردیم زود باش وسایلت رو جمع کن.
با دیدن صورت بر افروخته امیربهادر متعجب شدم اما هیچ سئوالی نپرسیدم به سمت اتاق رفتم و وسایلم رو برداشتم صبح زود همراه امیربهادر دوباره به سمت شهر برگشتیم.
_جانا
با شنیدن اسمم بهش خیره شدم کلافه بود این از صورتش کاملا معلوم بود
_بله
_یه مدت باید به عنوان خدمتکار من اینجا مشغول باشی نمیخوام هیچکس بفهمه تو برای چی اینجایی و چه قراردادی با من داری فهمیدی!؟
سرم رو به نشونه ی تائید تکون دادم و گفتم:
_باشه
_خانواده ام قراره برای مدتی اینجا باشند به هیچ عنوان دوست ندارم هیچ خطایی ازت سر بزنه!
سرم رو به نشونه ی تائید تکون دادم
* * * * * *
چند روز خیلی سریع و زود مثل برق و باد گذشت بلاخره امروز قرار بود مادر پدر امیربهادر و خواهرش همراه باشوهرش بیاند مثل اینکه یه مدت طولانی خارج بودند و حالا قصد داشتند یه مدت اینجا زندگی کنند
الان امیربهادر رفته بود فرودگاه دنبال خانواده اش و من هم داشتم برای نهار تدارک میدیدم رسما شده بودم خدمتکار ، ولی بهتر بود خدمتکاری شرف داشت به تن فروشی.

با شنیدن صدای امیر بهادر که داشت اسمم رو صدا میزد از آشپزخونه خارج شدم و به سمت سالن حرکت کردم
_بله آقا!؟
امیر بهادر به سمتم برگشت و گفت:
_زود باش چایی بیار
_باشه آقا
سرم رو بلند کردم که با دیدن کسی که روبروم بود برای یه لحظه ماتم برد ، برق اشک تو چشمهام پیدا بود اون داداشم بود بعد از گذشت چند سال دوباره داشتم میدیدمش باورش برام سخت بود اون اینجا چیکار میکرد اون هم داشت به من نگاه میکرد نگاه من پر از دلتنگی و دل شکستگی بود اما نگاه اون خالی از هر حسی بود
_عزیزم به چی خیره شدی این خانوم رو میشناسی!؟
_نه
با شنیدن این حرفش شکستم سرم رو پایین انداختم و بیصدا به سمت آشپزخونه رفتم پس اون شوهر خواهر امیربهادر شده بود نفس عمیقی کشیدم نباید اشک میریختم اون خیلی وقت که من رو از خودش جدا کرده خیلی وقته که منی براش وجود ندارم پس چرا باید اشک بریزم براش!

?
??
???

1399/06/13 12:23

???
??
?


#پارت_22
#ازدواج_اجباری


داشتم چایی میریختم که صدای امیر بهادر از پشت سرم بلند شد:
_جانا
با شنیدن صداش اشکام رو پاک کردم به سمتش برگشتم و گفتم:
_بله
با چشمهای ریز شده بهم خیره شد و گفت:
_تو جانیار رو از کجا میشناسی!؟
_من نمیشناسمش!
_داری دروغ میگی
سرد بهش خیره شدم و گفتم:
_چرا باید بهت دروغ بگم من اون رو نمیشناسم
با اینکه حرفم رو باور نکرده بود اما فقط سرش رو تکون داد و گفت:
_بلاخره میفهمم ، گمشو زود باش چایی رو بیار
_باشه
با رفتن امیر بهادر چایی ها رو تو سینی گذاشتم نفس عمیقی کشیدم و به سمت سالن حرکت کردم ، بعد از تعارف کردن چایی ایستادم و گفتم:
_با من کاری ندارید آقا!
صدای سرد و خشک امیر بهادر بلند شد:
_نه میتونی بری به کارت برسی!
سرم رو تکون دادم و به سمت آشپزخونه حرکت کردم تا مشغول آماده کردن نهار بشم فعلا این تنها چیزی بود که میتونست هواس من رو پرت کنه!

_فکرش رو نمیکردم خدمتکار شده باشی!
با شنیدن صدای جانیار به سمتش برگشتم و سرد بهش خیره شدم و گفتم:
_چیزی لازم دارید آقا!
پوزخندی زد و گفت:
_از امیر بهادر متعجبم چجوری آدم نحسی مثل تو رو آورده تو خونه اش
بغضم رو به سختی فرو بردم واقعا سخت بود ساکت موندن در برابر این مرد!


?
??
???

1399/06/13 12:24

???
??
?


#پارت_23
#ازدواج_اجباری


بدون توجه بهش دوباره مشغول کار خودم شدم که صداش بلند شد:
_هر چه زودتر از اینجا گورت رو گم میکنی فهمیدی!؟
به سمتش برگشتم به چشمهاش خیره شدم که با سنگدلی تمام داشت بهم نگاه میکرد پوزخندی زدم بهش و گفتم:
_تو چیکاره منی که باید به حرفت گوش بدم جز یه غریبه بهتره مزاحم من نشید.
جانیار مثل خودم پوزخندی تحویلم داد:
_خیلی داری اشتباه میکنی خانوم کوچولو این راهی که در پیش گرفتی اصلا راه درستی نیست!
_چه راهی در پیش گرفتم!؟ این که دارم اینجا کار میکنم برای شما مشکل داره دوست داری برم تو خیابونا گدایی کنم یا فاحشه بشم
با شنیدن این حرف من چشمهاش از شدت خشم برق زد
_خفه شو
برای یه لحظه از غیرتی شدنش خوشحال شدم اما با یاد آوری حرف هاش تموم وجودم شد پر از اندوه و ناراحتی
_بهتره مزاحم من نشید من دارم کارم رو میکنم ، نترسید به هیچکس نمیگم تو گذشته چه نسبتی با هم داشتیم!

نگاه عصبی بهم انداخت و از آشپزخونه خارج شد ، چقدر دلم برای در آغوش کشیدنش تنگ شده بود برای اینکه تو بغلش گریه کنم و از روز های سختی که داشتم بهش بگم اما افسوس که نمیشد چون جانیار از من متنفر بود دلیلش واقعا نحس بودن من بود اما اون فقط یه تصادف بود و من هیچ تقصیری نداشتم اونا پدر و مادر من هم بودند
* * * * *
_جانا
با شنیدن صدای امیربهادر به سمتش برگشتم و گفتم:
_بله!؟
_فردا شب اینجا یه مهمونی برگزار میشه یه چند نفر میان برای تمیز کردن خونه و درست کردن غذا تو هم بهشون کمک میکنی نمیخوام هیچ کم و کسری باشه فهمیدی!؟
_باشه
_میتونی بری!
به سمت اتاقم حرکت کردم این انگار جدی جدی من رو کرده بود خدمتکارش اما خدمتکاری خیلی بهتر از هرزه گی بود من چرا باید از این وضعیتی که به نفع من بود ناراحت بشم.



?
??
???

1399/06/13 12:24

???
??
?


#پارت_24
#ازدواج_اجباری


بلاخره شب مهمونی رسید از صبح که بیدار شده بودم مشغول تمیز کرده خونه و پختن غذا شده بودیم همراه بقیه خدمتکار ها که امیر بهادر آورده بود از شدت خستگی حتی نای حرکت کردن هم نداشتم ، دوست داشتم هر چه زودتر برم بخوابم که صدای امیر بهادر بلند شد:
_جانا!
با شنیدن صداش که اسمم رو صدا زد به سمتش حرکت کردم وقتی بهش رسیدم گفتم:
_بله آقا
نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت:
_برو حموم و لباس هایی که روی تخت هست رو بپوش ، باید به خوبی از مهمون ها پذیرایی کنید!
با چشمهای گشاد شده بهش خیره شدم
_اما اینکه وظیفه من نیست!
ابرویی بالا انداخت و به چشمهام خیره شد و گفت:
_وظیفه ی یه خدمتکار همینه تمیز کردن خونه غذا پختن و هر کاری که بهش دستور داده بشه لازمه برات روشن ترش کنم!؟
با شنیدن این حرف هاش اخمام رو تو هم کشیدم و گفتم:
_فهمیدم!
با لحن سردی گفت:
_میتونی بری.
در حالی که به سمت اتاقم میرفتم زیر لب داشتم به جد و آبادش فحش میدادم
_پسره ی عوضی از خود راضی امیدوارم امشب اسهال بگیری بمیری!
با شنیدن صدای خنده ریزی سرم رو بلند کردم با دیدن خواهر امیر بهادر رنگ از صورتم پرید و به من من افتادم:
_ببخشید من من ....
لبخند شیرینی زد و گفت:
_اشکالی نداره هیچ حرف بدی نزدی خوشگل خانوم از دست داداش من انقدر عصبی شدی!؟
با شنیدن این حرفش داغ دلم تازه شد انگار آهی کشیدم و شروع کردم به غرغر کردن:
_از صبح تا حالا عین خر از ما کار کشید نه گذاشت یه نهار درست و حسابی بخوریم نه یه شام درست و حسابی بخوریم ، الانم نشسته میگه پاشو برو حموم کن بیا دوباره از مهمونا پذیرایی کن بهش میگم اینم کار منه !؟ میگه آره خدمتکاری مگه نمیدونی وظیفه ات چیه جوری حرف میزنه انگار برده اشم تا خدمتکار آخه آدم انقدر ظالم انقدر ....
با شنیدن صدای قهقه ی خواهرش ساکت شدم و محکم کوبیدم روی دهنم باز نتونسته بودم جلوی دهنم رو بگیرم و شروع کرده بودم به فحش دادن و غرغر کردن
_چخبره اینجا!؟
با شنیدن صدای جانیار رنگ از صورتم پرید سرم رو پایین انداختم که صدای خواهر امیر بهادر بلند شد:
_چیزی نشده عشقم بریم!


?
??
???

1399/06/13 12:33

???
??
?


#پارت_25
#ازدواج_اجباری



بلاخره مهمونی شروع شده بود بیشتر شبیه پارتی بود تا مهمونی خانوادگی ، حتی مهمونی هاشون هم لاکچری بود پوزخندی روی لبهام‌ نشست یه زمانی من هم مثل اینا بودم یه زندگی با رفاه داشتم اما چیشد همشون تو یه شب دود شد رفت هوا حتی مهم ترین افراد زندگیم رو هم از دست دادم!
سینی حاوی مشروب رو به سمت چند تا دختر و پسر بردم وقتی همشون برداشتند اومدم برم که دستی روی باسنم نشست! وحشت زده به عقب برگشتم با دیدن یه پسره ی مست که داشت تلو تلو میخورد با خشم هولش دادم و گفتم:
_عوضی
صدای قهقه اش بلند شد
_خدمتکار کوچولو امشب در خدمت باشیم
_عوضی برو در خدمت ننه ات باش
با شنیدن این حرف من خواست به سمتم هجوم بیاره که دستی جلوش رو گرفت و صدای عصبی امیر بهادر بلند شد:
_داری چه غلطی میکنی سعید!؟
صدای مست اون پسره بلند شد:
_این زنیکه ی هرزه ....
وسط حرفش پریدم و فریاد زدم:
_هرزه تویی و امثال تو که با خوردن اون مشروب کوفتی حتی نمیتونید خودتون رو کنترل کنید و غرایض حیوونیتون رو نشون میدید.
صدای سرد امیر بهادر بلند شد:
_تو میتونی بری
با شنیدن این حرفش بدون هیچ حرف اضافه ای گذاشتم رفتم ، سینی رو داخل آشپزخونه گذاشتم و به سمت اتاق خودم رفتم داخل اتاق که شدم روی تخت دراز کشیدم و شروع کردم به فحش دادن
همش تقصیر امیر بهادر بود اگه اون من رو مجبور نمیکرد هیچکدوم از این اتفاق ها نمیفتاد!

?
??
???

1399/06/13 12:34

???
??
?


#پارت_26
#ازدواج_اجباری


نیمه شب بود چشمهام گرم خواب شده بود که صدای باز شدن در اتاق اومد و بعد دستی که رون پام رو نوازش کرد با ترس چشمهام رو باز کردم که با دیدن امیر بهادر نفسم رو آسوده بیرون دادم
_تو اینجا چیکار میکنی!؟
_اومدم اتاق زن صیغه ایم تا امشب و باهاش باشم
با حس بوی گند الکی که داشت از دهنش میومد فهمیدم طبق معمول مست شده ، با صدای آروم و عصبی گفتم:
_بلند شو الان یکی میشنوه میاد داخل اتاق میخوای من رو بی آبرو کنی!؟
با شنیدن این حرف من قهقه ی بلندی زد و کشیده گفت:
_ج*ن*ده خانوم ببین چ ادا میاد برا من!
با شنیدن این حرفش به وضوح صدای شکسته شدن قلبم رو شنیدم!
هر روز وقتی عصبی میشد این کلمه رو تکرار میکرد اما هنوز هم برای من عادی نشده بود و هر با شنیدن این حرفش حس میکردم تموم وجودم داره خورد و خاکشیر میشه!
چشمهام پر از اشک شده بود
با دیدن اشک تو چشمهام اخماش رو تو هم کشید و بریده بریده گفت:
_گریه نکن!
با شنیدن این حرفش قطره اشک تلخی روی گونم چکید که صدای عصبیش کنار گوشم بلند شد
_بهت گفتم گریه نکن!
با صدای آرومی گفتم:
_پشیمون میشی امیر بهادر یه روزی امیدوارم اون روز هیچوقت نیاد.
با شنیدن حس نفس های گرمش بهش خیره شدم خوابش بره بود بلند شدم در اتاق رو قفل کردم شاید صبح بی هوا یکی در اتاق رو باز میکرد نمیخواستم بقیه هم من رو با لقب ج*ن*ده یاد کنند!
* * *
صبح با شنیدن صدای امیر بهادر چشمهام رو باز کردم گیج بهش خیره شدم که صدای عصبیش داشت میومد:
_من اینجا چه غلطی میکنم!؟
به صورتش خیره شدم و گفتم:
_مثل اینکه یادت رفته دیشب مست بودی اومده بودی تو اتاق من!
بلند شدم ملافه رو کنار زدم بهش خیره شدم و با لحن مسخره ای گفتم:
_نترس بهت تجاوز نکردم!



?
??
???

1399/06/13 12:35

???
??
?


#پارت_27
#ازدواج_اجباری


پوزخندی مضحکی زد و گفت:
_عرضه ی همچین کاری رو نداری
با خونسردی بهش خیره شدم و گفتم:
_دیشب مست شده بودی اومدی اینجا داشتی کسشعر میگفتی بعدش هم خوابت برد فقط همین!
به صورتم خیره شد و گفت:
_حتی تو مست بودن هم رغبت نکردم باهات رابطه داشته باشم
با شنیدن این حرفش به وضوح جا خوردم اما زود به خودم اومدم و گفتم:
_بخاطر همین پس من رو صیغه کردی!
اون هم دقیقا مثل من جا خورد از چشمهام معلوم بود توقع نداشت اینجوری جوابش رو بدم و برعکس من جوابی داد که تا عمق وجودم رو سوزوند
_صیغه شدی تا هر موقع ج*ن*ده های تو خیابون خوب بهم سرویس ندادن تمکین کنی.
بعد تموم شدن حرفش نگاه هیزی به سر تا پام انداخت و رفت بیرون دستم رو به میز کنار تخت گرفتم تا روی زمین نیفتم واقعا سخت بود شنیدن همچین حرفی از زبونش حس میکردم تموم قلب و وجودم داره درد میکنه!
من براش یه هرزه خیابونی بودم درست مثل بقیه پس چ توقعی داشتم ازش امیر بهادر کسی بود که من پسش زده بود خوردش کرده بودم
اون برگشته بود تا از من انتقام بگیره انتقام روز های سختی رو که گذرونده بود

* * * *
_جانا!
با شنیدن صدای خواهر امیر بهادر نرگس بهش خیره شدم و گفتم؛
_بله خانوم
_تو چند سالته جانا!؟
با شنیدن این حرفش نیم نگاهی به جانیار که خونسرد داشت صبحانه اش رو میخورد انداختم و گفتم:
_بیست و سه سال!
_دانشگاه رفتی!؟
سری تکون دادم و گفتم:
_آره
_چ رشته ای!؟
_نقشه کشی!
چشمهاش برق زد و گفت:
_مثل داداش من درس خوندی که
لبخند زورکی زدم که صدای امیربهادر بلند شد:
_میتونی بری
با شنیدن این حرفش به سمت آشپزخونه رفتم خوشحال بودم که من رو از اونجا نجات داد و قرار نبود دیگه به سئوال های نرگس جواب بدم‌


?
??
???

1399/06/13 12:36

???
??
?


#پارت_28
#ازدواج_اجباری


شب شده بود اصلا خواب به چشمهام نمیومد لباسم رو با لباس بیرون عوض کردم شاید قدم زدن میتونست کمی به حال افتضاحی که داشتم کمک کنه و باعث بشه خوابم ببره!
کنار خیابون داشتم راه میرفتم و به سرنوشت تلخ و بی هدفی که داشتم فکر میکردم نمیدونم چقدر گذشت وقتی سرم رو بلند کردم خیلی از خونه دور شده بودم خدای من یه خیابون خلوت و نصف شب شده بود
با ترس نگاهی به اطراف انداختم پرنده هم پر نمیزد عجب غلطی کردم نصف شب از خونه زدم بیرون سریع عقب گرد کردم به سمت خونه که صدای بوق ماشینی کنارم اومد توجهی نکردم که دوباره صدا اومد سرم و بلند کردم تا فحش بار راننده کنم که با دیدن امیر بهادر حرف تو دهنم ماسید
_زود باش سوار شو
بدون حرف سوار ماشین شدم که ماشین به سرعت از جاش کنده شد امیر بهادر با سرعت سر سام آوری داشت رانندگی میکرد با ترس بهش خیره شدم و گفتم:
_یواش لطفا من ....
هنوز حرفم کامل نشده بود که تو دهنی محکمی بهم زد چون کارش یهویی بود جیغ خفیفی کشیدم
_نصف شب اومده بودی چ غلطی بکنی تنهایی!؟
با چشمهای پر از اشک بهش خیره شدم و گفتم:
_تو به چه حقی دست روی من بلند میکنی!؟
_خفه شو صدات رو ببر
با شنیدن این حرفش ساکت شدم که عصبی تر از قبل ادامه داد:
_کی بهت اجازه داد نصف شب بیای بیرون!؟


?
??
???

1399/06/13 12:36

???
??
?


#پارت_29
#ازدواج_اجباری


با شنیدن این حرفش بهش خیره شدم و با گریه گفتم:
_چرا نباید میومدم بیرون اون وقت
_چون باید به من خبر میدادی چون تو حق نداری بدون اجازه من هیچ غلطی بکنی یادت نرفته که چرا صیغه شدی!؟
با چشمهای پر از اشک بهش خیره شدم و داد زدم:
_نه یادم نرفته اما برای بیرون رفتنم نمیخوام از تو اجازه بگیرم!
با خشم بهم خیره شد و داد کشید:
_دیگه داری بزرگتر از دهنت حرف میزنی!
ساکت شدم امیربهادر هم ساکت شد تمام طول راه داشت با عصبانیت رانندگی میکرد من هم مثل ابر بهار داشتم اشک میریختم تحمل این همه چیز برای من سخت بود واقعیت!
با رسیدن به خونه پیاده شدیم که صداش بلند شد:
_وایستا!
ایستادم بهش خیره شدم که به سمتم اومد و خیره به چشم هام شد و با خشم گفت:
_دفعه بعدی انقدر آروم باهات برخورد نمیکنم مطمئن باش!
_من ....
_دیگه اصلا تکرار نمیکنم حرفم مطمئن باش کاری میکنم از بدنیا اومدنت پشیمون بشی!


?
??
???

1399/06/13 12:36

???
??
?


#پارت_30
#ازدواج_اجباری


_حالا گمشو تو خونه تا یه بلایی سرت درنیاوردم!
با شنیدن این حرفش داخل خونه شدم به سمت اتاقم رفتم و روی تخت نشستم چی میشد میتونستم جوابش رو بدم و روش رو کم کنم آدم انقدر پرو که با وقاحت تمام بهم خیره شده و سرم داد و بیداد میکنه
لباس هام رو عوض کردم که در اتاق باز شد با دیدن امیربهادر سئوالی بهش خیره شدم که در اتاق رو قفل کرد به سمتم اومد و خمار بهم خیره شد و گفت:
_زود باش آرومم کن وظیفه ات رو کامل کن!
_امیربهادر امشب ....
_همین امشب زود باش
تا خواستم حرکتی کنم اون من رو پرت کرد روی تخت خیمه زد روم و با چشمهای خمار شده اش بهم خیره شد و خش دار گفت:
_چیه
_امیربهادر
لبهاش رو روی لبهام گذاشت و شروع کرد به بوسیدن انقدر ماهرانه کارش رو انجام میداد که هیچ عکس العملی نمیتونستم انجام بدم و تسلیمش میشدم!

* * *
_خوبی!؟
با چشمهایی که از درد اشک توش جمع شده بود بهش خیره شدم و گفتم:
_وحشی
با پوزخند بهم خیره شد و گفت:
_خودت باعث شدی خوشگله
_گمشو
بدون توجه به حرفم دستش رو روی شکمم گذاشت و گفت:
_میدونی وقتی عصبی میشم تو رابطه خشن میشم
با خشم و حرص بهش خیره شدم
_تو مریضی بهتره بری خودت رو درمان کنی!


?
??
???

1399/06/13 12:36

‌ ? عفونت های زنان در یک نگاه

عفونت های ناحیه تناسلی از شایع ترین شکایت های بانوان به ویژه در سن تولید مثل (18 – 50 سالگی) است. افزایش ترشح اگر باعث تغییر رنگ، بو ، التهاب ناحیه تناسلی، خارش و سوزش شود، غیر طبیعی است؛ به ویژه این که اگر بیمار در زمان عادت ماهیانه نباشد اما ترشح خونی داشته باشد، حتماً باید به پزشک مراجعه کند.عفونت ها می‌تواند نواحی بالایی تناسلی (داخل رحم، لوله‌ها و تخمدان ها) یا نواحی پایینی تناسلی (مهبل و دهانه رحم و بخش خروجی تناسلی) را درگیر کند که عوارض ناشی از آن متفاوت است.

موارد دیگری هم که به خارش و سوزش و ترشح منجر می شود، حساسیت‌ها و مسائل روحی و عصبی است .

⛔️انواع عفونت های شایع تناسلی زنان


▼تریکومونا
از دیگر عفونت های شایع است که بین زن و مرد مشترک بوده و ترشحات رقیق کف‌آلود دارد و باید زن و شوهر همزمان درمان شوند.

▼باکتریال
به طور کلی ترکیبی از چند نوع میکروب یا مخلوط با قارچ و ... است و ترشحات خاکستری رنگ با بوی ماهی ایجاد می کند. گاهی نیز این ترشحات سبز رنگ یا کرم رنگ است و ممکن است لگن را به طور کامل درگیر کند.
درمان آن مصرف داروهای ضد میکروبی بر حسب نوعی است که پزشک تشخیص دهد. (آنتی بیوتیک ها)

▼تبخال تناسلی
به صورت زخم یا تاول هایی توام با درد و سوزش ظاهر می شود که ممکن است تا سه هفته باقی بماند و گاهی با علایم سوزش ادرار و تب و ضعف عمومی همراه است .
این عفونت از طریق تماس مستقیم با ضایعات تبخالی منتقل می شود که عمدتا از طریق تماس جنسی است.
این ویروس هرگز با درمان یا بدون درمان به طور کامل ریشه کن نمی شود بلکه با دارو فقط دوره بیماری و ناراحتی آن کاهش می یابد و هر از چندی دوباره عود می کند.

▼زگیل تناسلی (HPV)
زگیل از طریق ویروس پاپیلومای انسانی ایجاد می شود و درمان آن از طریق لیزر – کوتر – کرایو یا استفاده از مواد شیمیایی مخصوص است .
اهمیت HPV در تشخیص نوع آن است که باید قبل از هر کاری نوع آن تشخیص داده شود. انواعی از آن ریسک بالا دارد و احتمال تبدیل آن به سرطان‌ زیاد است . در این موارد باید نمونه برداری و کولپوسکوپی انجام شود و موارد با ریسک پایین فقط با پاپ اسمیر پیگیری می‌شود. واکسن گارداسیل که حدودا 95 درصد موثر است، در سنین شروع فعالیت جنسی و در صورت مبتلا نبودن به HPV برای پیشگیری از آن استفاده می شود.

▼بیماری های مقاربتی
سفلیس و سوزاک که امروزه به راحتی درمان پذیر است. اگر مادر در دوران بارداری به این بیماری ها مبتلا شود، به جنین هم منتقل می شود و جنین دچار سفلیس مادرزادی می شود.

▼کیست یا آبسه بارتولن
در اثر

1399/06/13 12:37

بسته شدن مجرای غدد دو طرف مدخل واژن ایجاد و باعث می شود مایعات مترشحه غدد داخل آن جمع و به کیست تبدیل شود. در صورت عفونی بودن به آبسه تبدیل می شود که درمان کیست و آبسه بارتولن تخلیه آن و درمان آنتی بیوتیکی می باشد.

▼زخم های دهانه رحم (سرویسیت اولسراتیو)
در صورت جواب ندادن به درمان طبی باید از کرایو – کوتر یا لیزر استفاده کرد.

▼خال ها و لکه های ناحیه تناسلی
در خصوص هرگونه ایجاد لکه های سفید یا رنگی یا پیدایش خال های جدید یا تغییر رنگ و اندازه خال های قبلی و یا ایجاد ترشح و خون از خال های قبلی و پیدایش جوش ها و زخم‌های مقاوم به درمان که مدت طولانی تداوم داشته باشد، باید به متخصص مراجعه شود.

➣ عوارض عفونت اندام تناسلی زنان
مهم تر از علایم عفونت های تناسلی (خارش، سوزش، ترشح بدبو و بدرنگ و درد) عوارض آن است که عبارت است از:

1 – مهم ترین عارضه عفونت های تناسلی زمینه ساز بودن آنها برای ابتلا به سرطان های تناسلی است که از نظر علمی کاملا اثبات شده است.

2 – در صورت ابتلا و انتقال عفونت به ناحیه لوله و تخمدان و رحم احتمال چسبندگی و بسته‌شدن لوله‌های رحمی و ناباروری از دیگر عوارض اصلی عفونت های تناسلی است.

3 – دردهای مزمن لگنی و زیردل به ویژه در زمان ارتباط جنسی از دیگر عوارض این عفونت هاست.

➣ پیشگیری و درمان عفونت ناحیه تناسلی زنان :

از آن جا که پیشگیری همواره بر درمان مقدم است ، برای کنترل و پیشگیری عفونت های تناسلی بهترین روش مراجعه هر 4 – 6 ماه یک بار بانوان (حتی بدون هیچ مشکلی) به متخصص زنان برای چکاپ و هر 2 – 1 سال برای انجام پاپ اسمیر است.

1399/06/13 12:37

خانوما متاسفانه گروه منو نی نی پلاس حذف کرد میگن نباید به هر سوالی توسط پزشک جواب داده بشه ☹☹

1399/06/13 16:02

? مردی مست به خانه آمد
آنقدر مست بود که گلدان قیمتی که زنش به آن خیلی علاقه داشت را ندید و به گلدان خورد و گلدان شکست
پیش خودش گفت حتما زنم فردا واسه گلدون کلی داد و بیداد میکنه
همونجا خوابش برد
صبح که از خواب بیدار شد یادداشتی را روی یخچال دید:
"عزیزم صبحانه مورد علاقتو روی میز چیدم؛ الان هم رفتم بیرون تا برای ناهار مورد علاقت چند تاچیز بخرم
دوست دارم عشقم”
مرد با تعجب از پسرش پرسید این یادداشت چیه؟ چرا مامانت ناراحت نشده؟
پسر گفت دیشب که مست بودی مامان بغلت کرد بذارتت روی تخت تو عالم مستی گفتی:
خانم به من دست نزن من متاهلم...

داشتن " تعهد " مهم‌تر داشتن برگه‌ای بنام " تاًهل " است...

1399/06/02 19:17

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

? یکی از ساده ترین پوزیشن هاست؛ زن به پشت روی زمین خوابیده و پای خود را کمی باز کرده و آرنج های خود را روی زمین قرار داده ؛ سپس مرد رو به زن دراز کشیده و پای خود را در حالت کشیده بین پای زن قرار میدهد. مرد وزن بدن خود را با کمک دستان کنترل میکند و وزن خود را روی زن نمی اندازد و در حین دخول میتواند بر لبان همسربزند ?

1399/06/02 19:24

✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی ?

#ایده_شیطنت ??

سلاااااام به همه ی دوستای گلم
خانوم خانوما همه ی مردا از زنای شوخ و شیطون خوششون میاد سعی کنید همیشه شاد باشید و البته گاهی مزه پرون....

#دلبری :
شب جمعه ای که آقایی سر حوصلست و دراز کشیده میتونید با لباس باز برید پیشش و بگید : چه دلنواز اومدم، با لباس باز اومدم، گفته بودی دیر نکن، ک.ی.رمو دلگیر نکن، گفته بودی زود بیا، شب جمعه ی موعود بیا ....
تویی اون ک.ی.ر شیرین، منم اون ک.ص با ناز (رو بدنتون دست بکشید) ، واسه عاشق دلتنگ ، میکنم لاپامو باز....
(قربونت برم که داری با ریتم میخونی? )

یا میتونید با ناز تموم برید دست بزنید ب شلوارش بگید :
عشقمممممم(کش دار بگید) بکش پایین تشنممممنم(کش دار و چشم خمار) ...

با برید بهش بگید بهم بگو "نازی"، گیر بدید تا بتون بگه نازی، سریع بگید "با سینم میکنی بازی" ....

اگه توی رابطه پس زدتون ناراحت نشید با حالت عشوه بگید " ایشششش؛ خواستم برم بکنم جیش؛ میخوردمش تو فضا میرفتی تا کیش"

دوستان من کم و بیش نویسنده ام و ایده های اینچنی ب سرم میزنه، جوک میخونم و خودم سعی میکنم به وقتش مسخره بازی در بیارم،

همه ی این حرفا و شیطنتا نیاز به تفکر داره و این استعداد به نظرم از شدت عشق بوجود میاد .
من تمام تمرکزم اینه شیرین زبون باشم، درسته شوخ طبعی توی طبیعت آدماست، اما با خوندن جوک ها هم میتونید این ویژگی رو بدست بیارید
اگه دوست داشتید برای خوشبختی همه مون صلوات بفرستید
دوستون دارم
زندگیتون شیرین

1399/06/02 20:19

سوال دوست عزیزم?
سلام خانم دکتر ببخشید مزاحمتون شدم بنده3ساله ازدواج کردم جلوگیری نداشتیم اماحامله نشدم امسال رفتم تحت نظر دکترشدم فهمیدم تنبلی دارم اصلافولیکول نداشتم باقرص یدونه بالغ داشتم ک بازم نشد بعدش باعکس رنگی فهمیدم ک چسبندگی دارم بعداز اونم درگیر کیست شدم الانمpcoهستم لتروزول جواب نداد بنظرتون باید چیکارکنم باتوجه بpco موقع نزدیکی
درددارم شدید!ممنون میشم جواب بدید
جواب?
چسبندگی رحم که به آن سندرم اشرمن نیز گفته میشود به تشکیل بافت زخم در رحم یا دهانه رحم اشاره میکند که باعث میشودانهابهم بچسبد امامیتوانددراثرعفونت نیز ایجاد شود درکنار درد زیر شکم موقع *** شما ممکن است این علاعم را نیز تجربه کنید
دوره های ماهانه بسیار سبک عدم دوره ماهانه و درد وگرفتگی شدید
ترشحات غیرمعمول و بدبوی واژن و سوزش هنگام ادرار
خونریزی بین دوره های ماهانه یابعد ازرابطه
درد زیر شکم در طول رابطه جنسی رویدادی است که یک بار اتفاق می افتد و با تغییر وضعیت (پوزیشن) بهبود می یابد و معمولاً نیاز به مراجعه به ارائه دهنده خدمات درمانی ندارد. اما اگر درد شدید باشد، به طور منظم اتفاق می افتد یا با علائم دیگری مانند خونریزی یا نشانه های عفونت همراه است، در این صورت بهتر است برای تعیین مشکل اصلی یک قرار ملاقات تعیین کنید
تنبلی تخمدان وضعیتی است که باعث بی نظمی دوران عادت ماهانه، جوش های چرکی (آکنه)،  پوست چرب، رشد موهای زائد صورت و بدن ، یا ریزش موهای سر میگردد.

در چنین وضعییتی حاملگی میتواند به سختی انجام شود. سندرم تخمدان پلی کیستیک گاهی اوقات به نام (polycystic ovary syndrome) PCOS یا (polycystic ovary) PCO خوانده میشود (1). شیوع  سندرم تخمدان پلی کیستیک بالا است، .

اغلب زنان مبتلاء اضافه وزن دارند یا چاق هستند. (1)
 استفاده میشوند.

قرصهای جلوگیری از بارداری –درمان اصلی سندرم تخمدان تخمدان پلی کیستیک است. قرصها باعث علاج بیماری نمیشوند. اما آنها میتوانند باعث بهبود بسیاری از علائم بیماری  مثل بی نظمی عادت ماهانه ، آکنه و موهای صورت شوند. قرصهای جلوگیری از بارداری همچنین میتوانند باعث محافظت زنان از سرطان رحم شوند.

داروهای ضد هورمون مردانه – این داروها با مسدود کردن هورمونهائی که باعث علائمی مثل آکنه و موهای زائد صورت میشوند برخی علائم بیماری را کنترل میکنند. اسپیرونولاکتون (با نام تجاری آلداکتون) داروی ضد هورمون مردانه است که بسیاری از پزشکان ممکن است

1399/06/06 04:29

شروع رمان ازدواج اجباری ?هرروز 5پارت

1399/06/12 03:06