قبلا حامله بودم تنها میرفت 180درجه تغییر میکرد

واچرا

میگفتم مادرت چی گفته قسمش میدادم میگفت میگه زنت فلان زنت بهمان

میگفت مخ منو میخورد رو مخم بود

??????ای بابا

میگفت همش بدمیگفت

کم برین

من گفتم به شوهرم ازاین به بعدهرماه یه بارمیرم

مجبوری هفته ای یبار

گفت چراگفتم خواهرت وقتی میریم همش بچه هارومیزنه یامیگه نزاشتین بخوابیم یاسرصدامیکنین

مجبورنیستم حرف تحمل کنم بشینم توخونم راحت بخوابم راحت بخورم

خواهرشوهر بچه های تورو میزنه

اره

وا??

مادرشوهرم میترسه حرف بزنه چون میدونه ناراحت میشم

توهم می نشینی نگاه میکنی به خواهرشوهرت

دخترش میگه

نه جوابش میدم من زبون درازم نه پشت کسی میگم نی چیزی که غیبت بشه رودررومیگم

خوب کاری میکنی

گفتم به مادرشوهرم من دیگه نمیام دخترت ازعمدبچه هارومیزنه تامن پاشم برم نمیخواین بیایم بگین بچه رونزنین این جی میفهمه

اره والا

مجرده میزنه

میگه نروبالامبل نریزه روغالی بشین حرف نزن میزتلوزیون نگیر.گفتم مامان یاعلی بریم این دیگه غیرقابل تحمله مادرشوهرم گفت بابابشین قهرمیکنی بخاطراین حرفاگفتم تامن امدم شروع کردتادخترات نوهات بیان هیچی نمیگه بهترین شام میپزه مگه من بدم باتون

پاسخ به

مجرده میزنه

اره 39 سالشه

ازقطارافتاده .شوهرنی