خانوما من 18سالمه چند روزپیش زاییدم قبل اززاییدنم ماماخصوصی گرفتم واقعا خیلی خوب بودواسم خیلی از زایمان میترسیدم تو همه مراحل زایمان کمکم کرد چه قبلش چه بعدش 35هفته و اینا بودم ک ماماخصوصی گرفتم شمارشو ک گرفتم بهش زنگ زدم گف از این ببعد هر مشکلی ک داشتی بهم خبر بده کمکت میکنم تاروززایمانت منم هرمشکلی ک داشتمو بهش میگفتم و کمکم میکردبعدشم ک گف اگه میخوای دکارخودت روز زایمان کنارت باشه ازقبل چن جلسه برو پیش خانم آذین هوشیار ماماخصوصیم باهاش حرف زده بود وشرایط منو بهش گفته بود اولین جلسه ک رفتم پیش دکترهوشیارمنو خوب میشناخت خلاصه خیلی واسم خوب بود تا اینکه روز زایمانم رسیدو رفتم بیمارستان امام حسین وبستری شدم اونم خیلی زودخودشو رسوندمن داشتم گریه میکردم دلداریم داد نزاشت گریه کنم سریع ب شوهرم چیزایی ک لازم داشتمو گف بره بخره هرلحظه ک دردام شروع میشدماساژم میداد امید بهم میداد خیلی زایمان سختی داشتم واقعا اگه ماماخصوصیم ک اسمش حدیث خانه زرین هستش نبود نمیدونستم بایدچیکارکنم وقتیم ک 8سانت بازشدم زودی زنگ زدن خانم هوشیار خودشو رسوندبیمارستان دیگه بچم ساعت 3و 50دقیقه 20اسفند دنیااومد و حدیث جونم اومدکنارتختم گفت ک مشکلی چیزی ندارم گفتم ن و رفت الانم باز باهاش درارتباطم گف تا چندهفته بعداززایمانت هرمشکلی ک داشتی برام بگو کمکت کنم
1399/12/25 07:44