The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.
وقتی به بابا گفتم قرار اسمشو من بزارم لجش گرفته بود داشت میزد زیر حرفش
1399/10/27 18:04
//= $member_avatar ?>
همیشه میگفت فرقی نداره دختر و پسر ولی من که میدونستم پسر دوست داره ?
1399/10/27 18:06
//= $member_avatar ?>
همین طوری داشتم چاق میشدم تا اخر حاملگی 17 کیلو اضافه کردم ?
1399/10/27 21:10
//= $member_avatar ?>
اولین حرکت واضح تو رو هفته 20 بود فهمیدم همیشه فکر میکردم بترسم ولی اینطور نبود خیلی حس قشنگی بود
1399/10/27 21:12
//= $member_avatar ?>
کم کم حرکات تو داشت بیشتر میشد و منم وابسته تر اگه یه روز کمتر تکون میخوردی میزدم زیر گریه که نکنه چیزی شده برات قران میخوندم به سیب و انار فوت میکردم که خوشگل بشی??
1399/10/27 21:15
//= $member_avatar ?>
خیلی چیزا بود که دلم میخواست بخورم اما برای تو خوب نبود منم تو حسرتش ولی بعضی وقتا یواشکی میخوردم
1399/10/27 21:16
//= $member_avatar ?>
کم کم شبا برای خواب اذیت بودم پاهام انگار ورم داشت به پشت نمیخوابیدم همش حواسم بود نکنه به شکم بیوفتم شبا همش دستشویی بودم
1399/10/27 21:18
//= $member_avatar ?>
دیگه هول کردم شروع کردم به سرو صدا کردن که بدبخت شدم این چه بلایی بود بابا از من بیشتر ترسید سریع رفت بالا مامان جون صدا کرد دیگه نفهمیدم چی شد دل درد شدید داشتم همین طورم داشت ازم اب میریخت
1399/10/28 10:08
//= $member_avatar ?>
هنوز ساک بیمارستان نبسته بودم هول هولکی یه چیزای انداختیم تو ساک مامان جون کمک کرد تا حاظر بشم بابا هم سریع ماشین روشن کرد دردام داشت شدت میگرفت
1399/10/28 10:10
//= $member_avatar ?>
شانس اوردم ساعت 5 صبح بود و خیابان ها خلوت بود چون از بیمارستان تا خونه خیلی راه بود یک ربعه رسیدیم
1399/10/28 10:11
//= $member_avatar ?>
من سریع رفتم زایشگاه تا معاینه بشم روی تخت دراز کشیدم خودم که درد داشتم دیگه درد معاینه رو اصلا نفهمیدم گفت خانم دهانه رحمت 9 سانت باز شده و کیسه ابت پاره چرا انقد دیر اومدی میخواستی تو خونه زایمان کنی
1399/10/28 10:13
//= $member_avatar ?>
???
1399/10/28 10:13
//= $member_avatar ?>
دیگه سریع مدارک پزشکی را گرفت و لباس بیمارستان بهم دادن به زحمت پوشیدم و رفتم سالن انتظار ساعت 6 صبح شده بود
1399/10/28 10:15
//= $member_avatar ?>
تو اتاق فقط من بودم مامایی که اومد بالایه سرم خیلی مهربان و با حوصله بود فقط گفت اگه همکاری نکنم تا فردا صبح وضعیتم همینه منم ترسیدم و با تمام توان زور میزدم
1399/10/28 10:16
//= $member_avatar ?>
یک دفعه یه پسر کوچولیه لاغر که داشت گریه میکرد گذاشتم روی سینم از دردام یادم رفت فقط داشتم به تو نگاه میکردم و نازت میکردم
1399/10/28 10:20
//= $member_avatar ?>
یک دور بند ناف دور گردنت بود قدت 49 سانتی متر و دور سرت 36 بود وزنتم 2600 چون هفته 36 به دنیا اومدی وزنت کم بود
1399/10/28 13:14
//= $member_avatar ?>
از دکتر پرسیدم نیاز به دستگاه نداری گفت اگه تا دو روز مشکل تنفسی داشتی باید بری ولی خداروشکر نداشتی و اصلا تو دستگاه نرفتی دکترم بهم گفت برای زایمان های بعدی باید خیلی مواظب باشم چون احتمال زایمان زودرس دارم
1399/10/28 13:16
//= $member_avatar ?>
وقتی بخیه هام تموم شد دوباره رفتم زایشگاه یک خانمی اومد تو رو گذاشت بغلم و اموزش شیردهی میداد ولی من هنوز شیر نداشتم بعدشم رفت
1399/10/28 13:19
//= $member_avatar ?>
عاشقانه ترین لحظه زندگی بود وقتی برای اولین بار کنار من بودی من داشتم تو را لمس میکردم ?? بالاخره تموم شد این انتظار
1399/10/28 13:22
//= $member_avatar ?>
محمدم پسر قشنگم بی نهایت دوستت دارم تو بهترین بهانه زندگی من هستی ?????❤❤❤❤❤❤
1399/10/28 13:23
//= $member_avatar ?>
الان پشیمونم که چرا از حاملگی لذت نبردم و همش غر میزدم کی میخاد تموم بشه ولی الان دلم تنگ شده برای روزی که با حرکتت با من حرف میزدی هنوز فک میکنم که تو دل منی
1399/10/28 13:25
//= $member_avatar ?>
1399/10/29 16:40
//= $member_avatar ?>
پسر قشنگم تو الان 2 ماه و بیست روزه هستی هر روز بیشتر از خودت صدا در میاری تقریبا خوابت تنظیم شده ولی نمیدونم چرا اصلا جغجغه دوست نداری هر چی من دلم میخاد تو زود تر با اونا بازی کنی ولی تو اصلا محلم نمیدی ??
1399/11/14 01:55
//= $member_avatar ?>
یه کار دیگه ای که یاد گرفتی چشماتو با دستت میمالی و هم اینکه دستاتو میکنی تو دهنت