خواستم بگم چند روزیه انقباض دارم و زیر دلمم یکم درد میگیره دیگه واقعا امیدمو دارم از دست میدم فقط منتظرم ببینم دردام بیشتر میشه که برم بازم تکه ای از وجودمو از خودم جدا کنم چقدر دلم براش تنگ میشه چقدر بدبختم به هرچی فک میکنم وجود بچه تو زندگیم کمه هرچی به بعد اینکه اگه خدایی نکرده پسرم چیزیش بشه فک میکنم میبینم فقط میخوام فراموش کنم که چه بلاهایی سرم اومده اما تهش فکر بچه داغونم میکنه خدایا چطور دلت میاد این کارو باهام بکنی بخدا من نمیتونم پسرمو که تو اوج نا امیدی و روزایی که داشتم از داغ دوقلو هام جون میدادم اومدو شد تسکین قلبم یعنی دوباره میخوای منو از پا بندازی؟نمیدونم چی در انتظارمه اما چقد دلم میخواست مثل بقیه مادر ها به موقع محمد حسینمو بغل کنم چقد دلم آرامش وجودشو میخواست خدایا وول خوردنش تو دلمو ازم نگیر دلم به پسرم خوشه فقط خدایا بعد دوقلو ها هم تا چند ماه فک میکردم تو شکمم هستن نکن اینکارو باهام چقد التماست کنم اخه
1400/09/03 22:45